سیاسفید

میزگرد «جایگاه آثار جشنواره فجر در گفتمان‌سازی انقلاب» با حضور مسعود زارعیان

رخداد انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، جایگاه مهم و اساسی در فرهنگ ایران و تولیدات هنری دارد و به بهانه دهه فجر و پیرامون گفتمان انقلاب اسلامی، دغدغه ها و مطالبات در راستای رفع خلأ و کمبودهایی در زمینه تولیدات فرهنگی و نمایشی و علی الخصوص در مورد دستاوردهای انقلاب اسلامی وجود دارد که این نمود در جشنواره فجر انقلاب بیشتر به چشم می خورد.

 

 

مسعود زارعیان، کارگردان و مستندساز در همین راستا اظهار کرد: از همان ابتدای انقلاب اسلامی، عدم اعتماد نهادهای فرهنگی کشور به بدنه سینمایی درگیر سینمای فارسی شده بودند و نمی توانستند به آنها پروانه ساخت فیلم بدهند و خواسته‌های گفتمان انقلاب اسلامی را از آنها مطالبه کنند و این مسئله مهمی بود و مفاهیم ظلم ستیزی، کمک به هم نوعان و نفی بی‌عدالتی انقلاب اسلامی نیز با این مضامین همگام بودند.

وی افزود: اعتماد به بدنه سینمای پس از انقلاب میسر نبود و اینقدر سرعت وقایع انقلاب بالا بود که فرصت نبود بررسی نخبگانی صورت بگیرد و زمینه‌ها برای تولیدات بعدی محقق شود و دو اتفاق مهم جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و ایجاد بنیاد فارابی که به عنوان بازوی اجرایی فرهنگ و ارشاد، فرآیند تولید آثار سینمایی در این سال ها را تحت تاثیر قرار داد.

سوگیری سینما به تولیدات بی‌خطر با مضامین غیرانقلابی و غیرآرمانی

این کارگردان و مستندساز گفت: سینماگران از دل مردم هستند و هنوز مفاهیم مقاومت و شهدایی پررنگ بود و آثاری خلق شد و فضا مهیا بود تا در مورد دفاع مقدس فیلم های زیادی ساخته شد ولی پس از جنگ فضا از دهه هفتاد عوض شد، به طوری که شهید آوینی نیز در زمینه ایدئولوژی انقلاب اسلامی سینمای مستند را موفق تر می داند و تصریح کرده بود هیچ فیلم انقلابی که در فرم و محتوا قابل دفاع و اعتنا باشد را نداریم.

وی با اشاره به اینکه سینما به سوی تولیدات بی خطر با مضامین غیرانقلابی و غیرآرمانی رفت و رنگ و بوی انقلاب اسلامی از تولیدات سینمایی برچیده شد و از طرفی سینمای دنیا نیز به سمت فیلم های غیرآرمانی رفته بود افزود: این بیماری فراگیر دامن بسیاری از نهادهای فرهنگی را گرفت و با بودجه های میلیاردی «یه حبه قند» تولید می شود و جایگاه ساخت این فیلم در حوزه هنری نیست؛ فیلمی که در تکریم مقام خانواده و سبک زندگی ایرانی اسلامی و اجتماعی است و با مضامین و گفتمان انقلاب اسلامی ربط مستقیمی ندارد.

زارعیان تصریح کرد: دهه هشتاد دهه عدم اعتماد به جوانان و حضور غیرمتخصصان در عرصه تولیدات سینمایی انقلاب اسلامی است و به تدریج از دهه 90 توان در جوانان ایجاد شد تا به سمت آثار فاخر سینمایی با موضوعات گفتمان انقلاب اسلامی بروند و اعتماد به جوانان نتیجه داد و اگر از جوانان حمایت نشود تبدیل به آفت در این عرصه خواهد شد؛ نباید به سمت سفارشی سازی برویم و باید زمینه اجتماعی را مهیا کنیم.

وی با بیان اینکه تاریخ معاصر چهار دهه گذشته نشان داده اگر اعتماد به جوان، پیشروی بر اساس دانش و تجربه و با محوریت تخصص باشد می تواند در خدمت انقلاب اسلامی هم قرار بگیرد افزود: می توان به رویش‌ها و شکوفا شدن استعدادها و سینمایی که مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی باشد بر اساس اعتماد امید داشت؛ باید کار ریشه ای شود تا اهداف انقلاب اسلامی در جشنواره فجر انقلاب پیگیری شود.


برچسب‌ها: جشنواره فجر, مستند, انقلاب اسلامی, مسعود زارعیان
+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

مسعود زارعیان: سینما، بزرگترین  نقطه ی عطف تحول گفتمان دنیای امروز


 

سینما، بزرگترین  نقطه ی عطف تحول گفتمان دنیای امروز

مسعود زارعیان دبیر نشست های تخصصی سینما و پویا نمایی، مستند ساز موفق مشهدی است که در رشته های عکاسی، روش های نقد فیلم، روایت شناسی و نظریه های روایت، نشانه شناسی، سینما و تجربه دینی و آموزش نقد فیلم و فیلم نامه نویسی و ...  مهارت دارد و این دوره ها را تحت نظر اساتید برجسته گذرانده همچون حمید رضا گیلانی فر، دکتر ابراهیم فیاض، دکتر فروزان سجودی، دکتر علی عباسی و ... گذرانده است.
او در سال 1396 طراح و کارشناس سلسله نشست های عصر مستند و از سال 88 تا 94 داور و عضو هیئت نظارت پنج دوره متوالی جشنواره بین المللی فرهنگی هنری امام رضا علیه السلام بوده است.
این کارشناس سینمایی بنیاد بین المللی امام رضا(ع) در خصوص اهداف برگزاری نشست سینما و پویانمایی بیان کرد: حمایت از استعداد ها و نسل تازه فیلمسازان متعهد و انقلابی، ایجاد کرسی های نقد و بررسی آثار و ایجاد زمینه های پژوهشی،پشتیبانی از سینمای مستقل و خودجوش انقلابی با رویکرد حمایت از کالای ایرانی، تهیه خروجی های موضوع بندی شده تصویری و مکتوب جهت انتشار در رسانه ها و بررسی آثار ارائه شده در جشنواره فیلم رضوی با تاکید بر سیره و فرهنگ امام رضا علیه السلام از جمله اهداف برگزاری این نشست ها است.
وی ادامه داد: این برنامه به صورت هفتگی است و با توجه به طراحی هدفمند این نشست ها بنا داریم علاوه بر طرح مباحث آموزشی و نقد سینمایی آثار، فیلم ها را در دسته بندی های مختلف قرار دهیم تا همزمان با نمایش فیلم یک موضوع فرهنگی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. همچنین در حالت ایده آل می توان با دعوت از صاحب نظران آن حوزه مشخص، پنلی متشکل از فیلمساز، منتقد سینمایی و کارشناس تخصصی تشکیل داد.
زارعیان گفت: فیلم های داستانی، مستند و انیمیشن در قالب کوتاه، نیمه بلند و بلند را می توان در دسته بندی های؛ دینی و آیینی، خانواده، زیست محیطی، جنگ، تاریخی، سیاسی، قوم شناسی، اجتماعی، پرتره، آزاد و... قرار داد و با توجه به اولویت ها آثار را به نمایش گذاشت.
وی با اشاره به اینکه زمان بندی برنامه های سینمایی انجام شده است، گفت: فعلا از اساتید نام نمی برم چراکه ممکن است نتوانند در موعد مقرر در نشست ها حاضر شوند، اما تا اسفند ماه سال جاری برگزاری نشست های : نمایش امر قدسی در سینما، راهکارهای نمایش مناسک و شعائر دینی در فیلم مستند، نشست قصص قرآنی در ساحت انیمیشن، نشست بسترهای دراماتیک زیارت در سینما، نشست نگره های دینی در سینمای مستند، نشست تخصصی تجربه ی دینی و سینما،  نشست تخصصی دین، ذهنیت و سینمای مستند، نشست تخصصی لوازم قصه گویی دینی در فیلم انیمیشن و نشست تخصصی مناسک دینی در سینما جز برنامه های بنده است.


برچسب‌ها: نشست سینمایی آن, بنیاد امام رضا, مسعود زارعیان, سینما حقیقت
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۷ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

صفحه‌ی پرطرفدار «طلبه تودی» در اینستاگرام متعلق به کیست؟

 مرد جوانی که مثل فوتبالیست‌های حرفه‌ای مشغول فوتبال بازی کردن با بچه‌هاست، مرد میانسالی که در شلوغی مترو کتاب می‌خواند، ورزشکارانی که پس از کوهنوردی تله‌سیژ سوار شده و در حال پایین آمدن از ارتفاع هستند، مردی که جاروبرقی به دست مشغول تمیز کردن خانه است و... همه شما این تصاویر را بارها در زندگی روزمره دیده‌اید، تصاویری تکراری که شاید خیلی هم برای شما جالب نباشند. اما اگر به شما بگوییم همه این آدم‌ها ملبس به لباس روحانیت هستند چطور؟ مطمئنیم حالا نظرتان را تغییر داده‌اید و دوست دارید اطلاعات بیشتری از روحانیونی که در قاب این عکس‌ها به تصویر کشیده شده‌اند به دست بیاورید؛ اطلاعاتی که به شما کمک می‌کند قضاوتی واقعی درباره زندگی آنها داشته باشید. این شاید دلیل اصلی موفقیت صفحه «طلبه تودی» در اینستاگرام است.

صفحه‌ای که نتیجه تلاش‌های یک روحانی است؛‌ مسعود زارعیان. برای ملاقات با این روحانی جوان باید 897 کیلومتر راه را طی کنیم و خودمان را از تهران به مشهد برسانیم؛ به پایتخت معنوی کشورمان و روبه‌روی مردی بنشینیم که دوست دارد نگاه مردم عادی را به خودش و هم لباس‌هایش تغییر بدهد. مستندساز 31 ساله‌ای که مشغول تحصیل در سطح چهار درس خارج حوزه علمیه است و کارشناسی ارشد تهیه‌کنندگی سیما هم دارد.

اینستاگرام پر از صفحه‌های مختلف با تصاویر متفاوت است. شما چطور بین این همه تصویر و ایده به فکر راه‌اندازی صفحه طلبه تودی افتادید؟

ایده این کار یعنی عکس‌هایی که روحانیون در آن محوریت داشته باشند سال 88 در ذهن من شکل گرفت. آن موقع من رئیس اداره هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی بودم و برای اولین بار طرحی اجرا کردم با عنوان فراخوان عکس با موضوع روحانیت. جشنواره‌ای کشوری که به جمع‌آوری عکس‌های مختلف عکاسان کشورمان پرداخت و اتفاقا بازخوردهای زیادی هم داشت. این درحقیقت استارت اولیه کار بود.

«طلبه تودی» در اینستاگرام

 

اصلا چرا عکس از روحانیون؟

چون من خودم هم یک طلبه هستم و همیشه دیده‌ام مردم عادی قضاوت درستی از زندگی من و بقیه دوستانم ندارند. درحقیقت قضاوت بیشتر مردم، بدون علم و آگاهی و اطلاع از زندگی واقعی و روزمره روحانیون است. این بی‌اطلاعی باعث می‌شود تصورات غلطی ازآنها به وجود بیاید. نکته جالب اینجاست که سوال‌های مشترک زیادی هم در موقعیت‌های مختلف از همه ما پرسیده می‌شود. مردم واقعا نمی‌دانند طلبه‌ها کی معمم می‌شوند، معیشت‌شان از کجا تامین می‌شود، اصلا چه چیزی می‌خورند، چه چیزی می‌پوشند، با همسرانشان چطور رفتار می‌کنند و به فرزندانشان چطور محبت می‌کنند. اینها را مردم عادی از من بارها پرسیده‌اند‌. حتی موقعی که می‌خواستم خواستگاری بروم، مادرم به خاطر بی‌اطلاعی خانواده مقابل، باید آنها را توجیه می‌کرد؛ پسرم این شرایط را دارد، ‌طلبه است، درس می‌خواند، ‌درآمدش این شکلی است و... از همان موقع این ایده در ذهن من شکل گرفت تا جایی که می‌توانم به این علامت سوال‌ها جواب بدهم.

طلبه تودی کی متولد شد؟

سال گذشته همزمان با ایام ورود امام (ره) یعنی حوالی 12 بهمن بود که من این ایده را در اینستاگرام عملی کردم، با این هدف که عکس‌هایی را که خود مردم از زندگی معمولی و روزمره روحانیون گرفته‌اند در فضای مجازی به اشتراک بگذاریم؛ البته با این رویکرد که همه این عکس‌ها نگاه اجتماعی داشته باشند، نه نگاه‌های دیگر.

عکس‌ها برای به اشتراک گذاشته شدن در صفحه شما باید ویژگی خاصی داشته باشند؟

ترجیحا سعی می‌کنیم عکس‌هایی کمتر دیده شده از روحانیت را به اشتراک بگذاریم. این عکس‌ها بهتر است با تلفن همراه گرفته شود، فرم خوبی داشته باشد و مهم‌‌تر از همه به زندگی اجتماعی روحانیون بدون قضاوت بپردازد. از منظر اجتماعی واقعا هدف این بوده از تمام زوایا به زندگی این قشر نگاه کنیم؛ چرا که معتقدم اگر بخواهیم روحانیون را به شکل ملائکه بدون گناه و اشتباه نشان بدهیم باعث می‌شویم برای مردم یک ذره غیرواقعی جلوه کنند، درحالی که روحانی‌ها هم یک شهروند عادی هستند.

مخاطبان چطور با این ایده ارتباط برقرار کردند؟

از آنجا که سمت و سویی به صفحه ندادیم و سعی کردیم خود مخاطب برای ارتباط برقرار کردن انگیزه پیدا کند، خوشبختانه استقبال خوبی هم از این ایده شد.

خودتان هم عکاسی می‌کنید؟

بله. سعی می‌کنم این نگاه اجتماعی به زندگی روحانیون را من هم در عکس‌هایم به تصویر بکشم؛ مثلا در یکی از عکس‌هایی که در این صفحه به اشتراک گذاشتم و اتفاقا جزو عکس‌هایی است که زیاد هم تایید و پسندیده شده (لایک زیادی خورده است) طلبه‌ای را همراه همسرش در حرم امام‌رضا(ع) نشان داده‌ام که کنار هم نشسته‌اند و چون هوا سرد است، این طلبه عبای خودش را روی سر همسرش کشیده است. مردم از این عکس استقبال زیادی کردند. ‌فکر می‌کنم این یکی از راه‌های تعامل بین جامعه روحانیت و مردم است.

قبل از راه‌اندازی این صفحه با اینستاگرام آشنا بودید؟

بله، صفحه شخصی من یک صفحه دیگر است و مدت زیادی است در آن حضور دارم. اما وقتی طلبه تودی را راه انداختم واقعا به این فکر می‌کردم قضاوتی درست از زندگی روحانیون در مخاطبان به وجود بیاورم. به خاطر همین سعی کردیم این صفحه را به دو زبان حفظ کنیم تا مخاطب مان محدود به فارسی زبانان نباشد و مردم تمام دنیا با سبک زندگی طلبه‌ها و روحانی‌ها آشنا شوند.

سبک زندگی طلبه‌ها چطور است؟

چون ما به عنوان کارشناسان دین در جامعه مطرح هستیم، سبک زندگی ما هم منطبق با باید‌ها، نباید‌ها و ایدئولوژی دینی و الهی است. یعنی تمام واجبات، محرمات، مکروهات و مستحباتی که باید در موقعیت‌های مختلف رعایت کنیم سبک زندگی ما را می‌سازند. سبک زندگی طلبه یعنی دنبال کردن زندگی ساده اولیای خدا و اهل بیت . زندگی ساده‌ای که در آن فردخودش را وقف خدمت به مردم کرده است و در این راه باید مفاهیم الهی و باید و نباید‌های دینی را از منابع مختلف استخراج کند و به دست مردم برساند. بهتر است این طور بگویم که سیره زندگی اهل بیت، سیره زندگی طلبه‌ها را هم می‌سازد. این البته یک تعریف کلی و جامع است و هر طلبه برای خودش وظایفی دارد که به زندگی‌اش جهت می‌دهد. درواقع این سبک زندگی ساده یک تراز است و شاید خیلی‌ها با این تراز فاصله داشته باشند.

شما چطور سراغ این سبک زندگی رفتید و طلبه شدید؟

برای من انتخاب این مسیر یک اتفاق بود که شاید هیچ‌کس باورش نمی‌شد مسعود این راه را انتخاب بکند. چون در خانواده ما کسی طلبه نبود. در آشنایان و دوستان هم چنین کسی وجود نداشت. اما من یک روز وقتی اواسط دوره پیش دانشگاهی بودم احساس کردم باید به جوان‌ها و هم سن و سال‌هایم که در معرض انحرافات اخلاقی و... هستند، کمک کنم. من آن انحرافات را می‌دیدم. می‌دیدم بچه‌ها وقتی از مدرسه بیرون می‌آیند سراغ چه کارهایی می‌روند. با خودم فکر کردم چطور می‌توانم به اینها کمک کنم و خوشبختانه دوست عزیزی سرراه من قرار گرفت و راهنمایی‌ام کرد و گفت اگر واقعا می‌خواهی کاری بکنی که هم اتفاق خاصی در زندگی خودت بیفتد و هم به زندگی بقیه کمک کنی، راه امام زمان(عج) را در پیش بگیر.

و همان موقع تصمیم گرفتید طلبه بشوید؟

بله. آن موقع اواسط دوره پیش دانشگاهی بودم که همه چیز را رها کردم و رفتم سراغ طلبگی و البته تصمیم سختی هم بود چون با سبک زندگی من در آن 18 سال تفاوت داشت و معتقدم یکی از درست‌ترین تصمیم‌هایی بوده که در عمرم گرفته‌ام. به‌خصوص از پایان سطح دو تحصیلات حوزوی که تبلیغ را شروع کردم. همان موقع از خودم پرسیدم بهترین راه تبلیغ در جامعه امروز چیست و به کلام حضرت آقا رسیدم که فرموده‌اند: ابزارهای هنری، بی‌شک رساترین، بلیغ‌ترین و کاری‌ترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است. بعد دیدم از هنرهای هفتگانه، سینما اثرگذاری و ماندگاری زیادی دارد. از همان موقع سعی کردم سینما را دنبال کنم و فیلم‌های مستند زیادی هم ساخته‌ام.

چرا برای رساندن پیام‌تان سراغ تصویر رفتید؟

چون معتقدم تصویر، زبان امروز جامعه بشری است. من هم انسانی هستم که باید به روز زندگی کنم، چون می‌خواهم با مردم امروز صحبت کنم. مخاطب من مردم دیروز و فردا که نیستند. گرچه با زبان تصویر حتی می‌توانیم با آیندگان هم صحبت کنیم.

پس مثل بقیه جوان‌های همسن و سالتان کاملا از ابزارهای جدید تکنولوژی استفاده می‌کنید و به روز هستید؟

بله. این به روز بودن، جزو باید‌های جامعه امروز ماست. الان اگر بپرسیم آیا ماشین خوب است یا نه، کاملا غلط است. چون این سوال، سوال صد سال پیش بوده که هنوز کارکردهای ماشین برای مردم مشخص نشده بود. درحال حاضر برای این که از مردم جامعه امروز عقب نمانیم باید از امکانات استفاده کنیم. بگذارید این طور بگویم که منِ روحانی اگر علامه دهر هم باشم اگر به مردم دسترسی نداشته باشم چطور می‌توانم آنها را آگاه کنم. برای ارتباط بهتر، من باید مخاطبم را بشناسم. البته این به آن معنا نیست که ما ابزار زده بشویم. باید ابزارها را هم بشناسیم، تهدیدها و فرصت‌های ابزارها و تکنولوژی‌های عصر جدید را بشناسیم و از آنها درست استفاده کنیم و همه چیز در حد اعتدال باشد.


برچسب‌ها: طلبه تودی, اینستاگرام, مسعود زارعیان, طلبگی
+ نوشته شده در  شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۴ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

روحانیونی که هرگز ندیده اید / رونمایی از صفحه اینستاگرامی طلبه تودی +عکس

طلبه تودی؛ این نام یکی از صفحه های اینستاگرامی است؛ صفحه ای که با بیش از هشت هزار فالوور یکی از پربیننده ترین صفحات اینستاگرام است. عکس بازی فوتبال یک روحانی با چند کودک، هر مخاطبی را وادار می کند برای یک بار هم شده نگاهی به عکس های طلبه تودی بیندازد.

و البته جذابیت های عکس های دیگر مجبورش می کند وقت بیشتری را برای این صفحه بگذارد. روحانیونی کنار سفره غذا، روحانی بچه به بغل، در حال جارو کشیدن، روحانیونی سوار بر تاکسی، در حال خریدن عطر یا تماشای بازی فوتبال و فوتسال و ...

اینها عکس هایی هستند که تصویرهای متفاوتی از زندگی روحانیون را نشان می دهند. مسعود زارعیان ادمین این صفحه است، کسی که خودش ملبس به لباس روحانیت است. تحصیلات حوزوی را تا سطح «خارج فقه اصول» خوانده و در کنار آن، تحصیلات سینمایی هم دارد.
 

روحانیونی که هرگز ندیده اید 

چه شد که این صفحه را در اینستاگرام راه انداختید؛ برای پاک کردن ذهنیت منفی که بعضی ها درباره زندگی روحانیت دارند یا فقط منظورتان نشان دادن زندگی عادی آنها بود؟

- سال 1387 رییس هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی بودم. یک سال بعد جشنواره عکس روحانیت را طراحی کردم. جشنواره در سطح کشوری برگزار شد و بیش از دو هزار عکس در آن شرکت کردند. این اولین بار بعد از انقلاب بود که روحانیون سوژه عکاسی می شدند. من خودم مستندساز و عضو انجمن مستندسازان سینمای ایران هستم. می دانم که هنر، زبان همه فهم و تاثیرگذاری است. معمولا رسانه ها وارد حوزه های علمیه و زندگی طلبگی نمی شوند، به خاطر همین مردم از زندگی آنها بی خبرند.

روحانیون تنها کسانی هستند که در مذهب شیعه از لحظه تولد تا مرگ با انسان هستند و حضور اجتماعی فراگیری دارند، به همین دلیل لازم است به این حضور توجه شود.

بی اطلاعی از زندگی آنها باعث می شود تصورات غلطی درباره آنها شکل بگیرد. کسی نمی داند درآمدآنها از کجاست، از کجا نان می خورند، مدارک تحصیلی شان چطور بالا می رود، چه می شود که یک روحانی می تواند وارد سیاست شود و یکی دیگر نمی تواند، رابطه شان با خانواده هایشان چطور است و ... به نظر من این ضعف است. کسانی که فعالیت دینی می کنند، خواه ناخواه از تظاهرات اجتماعی و خودنمایی (به معنای نشان دادن زوایای زندگی خودشان) دور می مانند ولی این دلیل نمی شود که مردم اطلاعی از نحوه زندگی آنها نداشته باشند. به همین دلیل است که هر روز می شنویم می گویند شیر نفت توی جیب روحانیت است و الگانس سوار می شوند و ...



روحانیونی که هرگز ندیده اید 

این تغییر نگاه از خیلی وقت پیش شروع شده، با ساخت چند فیلم که تصویر دیگری از روحانیون نشان می دهد.

- بله، ولی تلاش آنها هم ناقص است و می خواهند نگاه عموم را تصحیح کنند. در این فیلم ها روحانی موتور سوار می شود یا کار می کند، خب کار کند و سوار شود، اینها عادی است، خیلی مهم نیست. ما صفحه اینستاگرام را با نگاه بی طرفی راه انداخته ایم و از موبایل های مردم کمک گرفتیم تا زندگی عادی طلاب و روحانیون را نشان بدهیم. طلبه تودی می خواهد بگوید نزدیک شدن به روحانیت کار سختی نیست. آنها هم مثل همه کسانی هستند که در این جامعه زندگی می کنند و سلایق و سطوح مختلفی دارند و با یک معیار نمی شود همه را قضاوت کرد.

خود روحانیون با این کار شما مشکلی ندارند؟

- بیش از نود درصد روحانیون همراه این صفحه هستند و نگاه مثبتی به آن دارند اما یک عده انتقاد و تهدید کرده اند. می گویند نگاه بدی را ترویج می کنی... هم مردم و هم روحانیون بین این منتقدین هستند. دوستان ما فقط یک عکس را می بینند و پازل بزرگی را که طراحی شده نمی بینند. نمی شود فقط عکس مثبت منتشر کرد. نگاه من منفی نیست. برداشت ها منفی است و این مشکل آنهاست.



روحانیونی که هرگز ندیده اید
 

توضیحاتی که برای عکس ها می نویسید دو زبانه است، مخاطب خارجی هم دارید؟

- هنوز جدی تبلیغ نکرده ایم ولی برنامه ای برای بین المللی شدن دارم. باید مخاطب خارجی را جدی بگیریم. برای ما تغییر نگاه آنها هم به روحانیت مهم است. من اوایل برای عکس ها متن نمی گذاشتم. می خواستم مخاطب را بشناسم. در فضای مجازی اگر در قدم اول اشتباه کنی، مخاطب را از دست می دهی.

برای بعضی از عکس ها متن های هدفمندی انتخاب می کنید.

- خرده روایت ها و داستان ها را ضمیمه می کنم. داستان، حرف اول را می زند. این روند را به کار بردیم و بازخوردهای خوبی هم داشت. هدف من این بود که اطلاعاتی را هم به مخاطب بدهم. اینکه فرق روحانی و طلبه را بدانند. اصطلاحات را برایشان تعریف می کنم. برایم مهم بود که معلوم شود یک روحانی از درون، این صفحه را اداره می کند. بعدها که عکس های مستند گذاشتیم، توضیحاتی هم مختصر شد و درباره خود همان عکس بود.



روحانیونی که هرگز ندیده اید 

این توضیحات دردسرساز نشده؟

- هزار مدل نظر داده اند. نگاه ها متفاوت است. زیر یک عکس می نویسی روحانی در حال چایی خوردن، ایراد می گیرند که چرا این را نوشته ای، روحانی که فرازمینی نیست و از این دست نظرها. بعضی وقت ها هم ترجیح می دهم چیزی ننویسم.

برای بعضی از عکس ها هم صحبت هایی از روحانیون بزرگ می آورید تا مشکلی پیش نیاید، مثل عکسی که دو روحانی تلسکی سوار شده اند و شما از امام خمینی (ره) حرف هایی را درباره تفریح سالم نقل کرده اید.

- از آن عکس خیلی ایراد گرفته شد. می گفتند کدام روحانی تلسکی سوار می شود؟ به نظر من دو روحانی که کوهنوردی کرده اند و تا قله رفته اند و خسته شده اند، چه ایرادی دارد که از این وسیله نقلیه استفاده کنند؟ نگاه آیت الله مجتهدی این بود که طلبه باید خودسازی کند و در کنار آن «عرفیات» را هم رعایت کند. ساندویج گاز نزند، سینما نرود و ... در جامعه امروزی نمی شود از بعضی چیزها اجتناب کرد. قبلا در قم موتور سوار شدن از نظر بعضی ها اشکال داشت. الان خیلی از روحانیون موتور سوار می شوند. یک روزی استفاده از میکروفن حرام بود. این نگاه ها اشتباه است. وقتی دین ما برای ناخن گرفتن 25 دستور دارد، چرا نباید درباره موسیقی حرف بزند؟

گفتید عضو انجمن مستندسازان سینمای ایران هم هستید. مستند هم می سازید؟ تخصصی کار می کنید یا تفریحی؟

- من تحصیلات سینمایی هم دارم. در دانشکده صداوسیما مستندسازی خوانده ام. تا الان بیست فیلم مستند ساخته ام. مستند «ایمان» را ساختم که در جشنواره عمار و جشنواره شهید آوینی چند جایزه گرفت. مستند حجاب هم دو سال توقیف بود؛ فقط به خاطر اینکه حرف روز را زده بودم.

خیلی ها می خواهند از نگاه واقعی فرار کنند. گفتند یک جاهایی از فیلم را سانسور کن. سانسور کردم و در شبکه های یک و دو و شبکه استانی خراسان پخش شد. این فیلم در فضای مجازی حداقل 2 میلیون و 500 هزار بازدید داشت. این نشان از تاثیر هنر و فراگیری مخاطب آن دارد. طبق فرمایشات مقام معظم رهبری در یک فیلم می شود بیش از ده ها منبر موعظه و تبلیغ کرد.



روحانیونی که هرگز ندیده اید 

دوستان روحانی شما اهل فیلم هم هستند؟ 

- من خیلی ها را به کفریات کشانده ام (شوخی). اگر فیلم جذاب و تاثیرگذاری در اکران باشد، تبلیغ می کنم که حتما به سینما بروند و آن را ببینند. در جمع های شبانه هم فیلم زیاد می بینیم؛ چه خارجی و چه ایرانی. دوستی دارم که ملبس است و 600 فیلم را نقد کرده است. بیشتر از سه هزار فیلم دیده و ما با کمک هم در چهار جلد کتاب، آنها را تحلیل کرده ایم.

غیر از اینستاگرام در دیگر فضاهای مجازی هم هستید؟ فضاهایی مثل فیس بوک و توئیتر که به فیلترشکن نیاز دارند و مجاز نیستند؟

- هم فیس بوک داشته ام و هم توئیتر؛ اما چون اینستاگرام قوی تر و موجه تر است، آنها خیلی فعال نیستند. فیلترشکن پای فساد را به خانواده های ما باز کرد و الان نوجوانان جامعه مثل برادر 18 ساله من درگیر خطرات جدی شده اند.

شبکه های ماهواره ای را هم می بینید؟

- شبکه های ماهواره ای خیلی جلو زده اند. آنها نوگرایی دارند و با زبان روز حرف می زنند. یک اتفاق خوب هم که افتاده این است که چند شبکه مذهبی کارهای جدی و خوبی در زمینه معارف انجام می دهند. به نظر من ماهواره فرصت است و از این فرصت باید خوب استفاده کرد. مردم بنده ایده های تازه اند.

تکلیف موسیقی روشن شود



روحانیونی که هرگز ندیده اید 

عکس نوازنده آکاردئون را که یک روحانی از کنارش رد می شود؛ این عکس هم هدف خاصی را دنبال می کند؟

- درباره آن عکس هم خیلی صحبت شد. یک روحانی کنار یک بازیگر عکس می گیرد واویلا می شود. روحانیت در کنار همه مسائل هست و حرف دارد. ما نباید نگاه مان را به ی جای مشخص محدود کنیم. البته با نگاه اثباتی نه منفی. نظر مراجع درباره موسیقی متفاوت است. بعضی ها از زنگ موبایل گرفته تا موسیقی توی آسانسور و کنسرت را حرام می دانند و بعضی ها حتی می گویند کنسرت ها هم مشکلی ندارند. من این عکس را در صفحه گذاشتم تا روحانیون صحبت کنند و تکلیف موسیقی را روشن کنند.

من پرسپولیسی ام



روحانیونی که هرگز ندیده اید


روحانیون هم اهل فوتبال هستند، از تیم خاصی طرفداری می کنند؟

- فوتبال در ایران طرفداران زیادی دارد و از سنین پایین خیلی ها عاشق این ورزش هستند. طبیعی است که روحانیون هم این علاقه را داشته باشند و در زمان تفریح، این بازی ساده و سالم را انجام بدهند. فوتبال مباح است و تفریح خیلی خوبی هم هست. سید حسن خمینی فوتبال بازی می کند، پدرش مرحوم سید احمد بازی می کرد. ما در حوزه لیگ فوتبال و فوتسال داریم. من خودم طرفدار پرسپولیس هستم. بیرون حوزه طرفداران پرسپولیس بیشتر از استقلال است، در حوزه هم شاید همینطور باشد. ما هم برای هم کری می خوانیم و کل کل می کنیم اما این قاعده کلی در حوزه نیست که بگوییم در حوزه همه فوتبال می بینند و همه درباره بازی ها حرف می زنند. روحانیون در رشته های کوهنوردی، رزمی و ... فعال هستند. من خودم فوتبال را حرفه ای دنبال می کردم و عضو تیم نوجوانان ابومسلم بودم.


برچسب‌ها: طلبه تودی, مسعود زارعیان, اینستاگرام, روحانیون
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۴ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

نقد فيلم "رستاخيز" +تصوير چهره حضرت عباس عليه السلام در فيلم

اولين خبرها درباره پروژه "رستاخيز" را در زمان پخش سريال مختارنامه شنيدم. درست همان زماني كه علماء با نمايش چهره حضرت ابالفضل العباس عليه السلام مخالفت كردند. تو همين گير و دار خبر جنجالي نمايش چهره ي حضرت عباس، علي اكبر و قاسم عليهم السلام در پروژه اي سينمايي به گوش رسيد و به راحتي مي شد حدس زد كه جنجال ديگري در راه است.

شايد اولين تصاوير اين فيلم در مراسم اختتاميه سومين سوگواره فيلم لحظه هاي عاشورايي نمايش داده شد. تصاويري كه تهيه كننده فيلم، براي حقير به عنوان دبير آن سوگواره به همراه آورد و پس از تدوين مختصر قسمت هايي از صحنه و پشت صحنه آن ديده شد. البته در آن تصاوير چهره حضرت عباس عليه السلام نبود.



مابقي يادداشت را در ادامه مطلب ببينيد.

 


برچسب‌ها: نقد فيلم رستاخيز, تصوير چهره حضرت عباس در فيلم رستاخيز, نظر مراجع درباره فيلم رستاخيز, فيلم روز رستاخيز
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

ارزشگذاری فیلم های جشنواره فیلم فجر

جدول ارزشگذاری فیلم های سی و دومین جشنواره فیلم فجر كه در ادامه مي آيد صرفا درباره ي فيلم هايي است كه در اين دوره از جشنواره موفق به تماشاي آن ها شدم.

0 بی ارزش/ * متوسط/ ** خوب/ *** خیلی خوب/ **** عالی

لامپ صد: 0 

خط ویژه: *

متروپل: 0

با دیگران: *

فصل فراموشی فریبا: 0

شهابی از جنس نور: 0

رستاخیز: **

رنج و سرمستی: 0

شیار 143: ***

تمشک: 0

انارهای نارس: *

دلتنگی های عاشقانه: *

فردا: *

پنجاه قدم آخر: 0

همه چیز برای فروش: *

معراجی ها: 0

امروز: **

رد کارپت: *

حق سکوت: **

کلاشینکف: *

خانه پدری: **

خواب زده ها: 0

طبقه حساس: **

عصبانی نیستم: *

گربه و ماهی: ** (نوعی نگاه)

لطفا بوق بزنید: *** (مستند)

ابرها در راهند: * (مستند)


برچسب‌ها: ارزشگذاری جشنواره فیلم فجر, فیلم رستاخیز, طلبه مستندساز, معراجی ها
+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

نقد فیلم "خانه پدری"

"خانه پدری" فیلمی است خوش ساخت و با داستاني سر راست اما با محتوایی نگران کننده.

چرا آخرین ساخته کیانوش عیاری باید به موضوعی تا این اندازه هول انگیز بپردازد؟ مگر داستان ها و اتفاقات جذاب و دراماتیک ته کشیده که فیلمساز کار کشته ما باید تا این اندازه روایت تلخی را پیشکش مخاطب خود کند؟



مابقي يادداشت را در ادامه مطلب ببينيد.

برچسب‌ها: نقد فیلم خانه پدری, کیانوش عیاری, فیلم توقیف شده خانه پدری, جشنواره فیلم فجر
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

نقد فیلم "عصبانی نیستم"

فیلم "عصبانی نیستم" ساخته رضا درمیشیان سینما نیست و نهایتا یک "فیلم مقاله" است.

فیلم درباره جوانی 26 ساله است به نام نوید که شاگرد اول دانشگاهش بوده و می خواهد با دوست دخترش "ستاره" ازدواج کند، اما از محل کارش (کارگاه خیاطی) اخراج شده و به رغم تمام تلاش ها نمی تواند پول جور کند تا پدر "ستاره" را راضی کند.

مابقي يادداشت را در ادامه مطلب ببينيد.



برچسب‌ها: نقد فیلم عصبانی نیستم, تصاوير فيلم عصباني نيستم, موضوع فيلم عصباني نيستم, عصباني نيستم رضا درميشيان
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

نقد فیلم "ماهی و گربه"

با عجله به سالن نمایش فیلم می رسم. سالنی با ظرفیت حدود 70 صندلی که در حال انفجار است. با زور وارد سالن می شوم و جایی پیدا می کنم تا لااقل ایستاده هم که شده فیلم را از دست ندهم. نمای آغازین فیلم دوربین ثابت است و دو مرد در کنار کلبه ی جنگلی شان مشغول گفتگو هستند.


مابقي يادداشت را در ادامه مطلب ببينيد.


برچسب‌ها: نقد فیلم ماهی و گربه, شهرام مکری, پلان سکانس سینمایی, جشنواره فیلم فجر
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

سی و دومین جشنواره فیلم فجر و یک طلبه مستندساز/6

حاشيه نويسي هاي 5 دقيقه اياز يك جشنواره فيلم

1. امروز فیلمی 130 دقیقه ای را ایستاده دیدم. آره من خیلی به سینما علاقه مندم و اهمیت این مدیوم را درک کرده ام. از همین رو گاهی اوقات کارهایی انجام میدهم که احساس می کنم اول نسبت به خودم مسئولم. اصلا درست است برای شناخت و بعد استفاده از یک ابزار تا این اندازه وقت گذاشت، انرژی مصرف کرد و هزینه داد؟

آیا واقعا اگر الان مشهد درس و بحث های حوزه را دنبال می کردم و همین سالی یکبار جشنواره نمی آمدم بهتر نبود؟!

آیا این حضور در جشنواره با حالات معنوی ام منافات ندارد؟

اگر به جای تماشای این فیلم در نمازخانه ی برج میلاد نماز مستحبی می خواندم بهتر نبود؟

نمی دانم چرا، اما دوباره هجوم افکار همیشگی که مرا مشغول می کند. نشسته یا ایستاده به جایی خیره می شوم و انگار هیچ چیز نه می بینم و نه می شنوم.

این ها گوشه ای از دغدغه هایی است که یک طلبه که سراغ مسیری مشخص و به تعبیری همان تبلیغ تخصصی رفته است. پس بیشتر از قبل باید خودم را آماده کنم.

2. اسم فیلم 130 دقیقه ای "گربه و ماهی" است آخرین ساخته شهرام مکری. خودش قبلا گفته بود از نقاشی های اشر الهام گرفته ام و برای همین کل فیلم در یک پلان می گذرد. درباره این فیلم بعدا مختصری می نویسم.

3. با عجله به سالن نمایش فیلم گربه و ماهی رسیدم. سالنی با ظرفیت حدود 70 صندلی که در حال انفجار بود. با زور وارد سینما شدم و جایی پیدا کردم و ایستاده نمای آغازین فیلم را دیدم. دوربین ثابت است و دو مرد در کنار کلبه ی جنگلی شان مشغول گفتگو هستند.

به غیر از دراز کشیدن برخی تماشاگران در نیم متری پرده سینما، نکته ای دیگر هم برایم جالب بود و آن اینکه برخی از خانم ها در همان تاریکی حجاب نداشتند. یعنی به کلی چیزی روی سرشان نبود. راحت بگویم فضا خیلی خارجی بود و دوستان دور همی صفا می کردند!

خب در این شرایط من باید نگاهم را طوری تنظیم می کردم که فقط پرده و فیلم را ببینم و اصلا به تماشاگران توجهی نداشته باشم.

4. من نمی دانم چرا حوزه های علمیه و روحانیون کاری نکرده اند که سینمای ایران به آنها نیاز پیدا کند؟!

باور کنید می شود اما ما کاری نکرده ایم. صرفا دست روی دست گذاشته ایم و همه چیز را تکفیر کرده ایم. اگر قرار نیست این مدیوم برای اصلاح افکار غلط و تعمیق و تبلیغ باورهای دینی استفاده شود چرا برخی از آقایان هرچند وقت یک بار اظهار نظر انقلابی می کنند که گویا استفاده از سینما از اوجب واجبات است؟

و یا چرا هر دوره از جشنواره فیلم فجر چندنفر طلبه را به زور وارد کاخ جشنواره می کنیم که هیچ برنامه ای هم برایشان نداریم؟

و یا برگزاری ده ها جشنواره و همایش که به نتیجه نمی رسد؟!

به واقع باید فکر اساسی کرد و از این همه حالت انفعالی خارج شد. ما می توانیم با استعدادیابی و ساماندهی درست روحانیون فهیم و فاضل، به صورت هدفمند فرایندی را طراحی کنیم تا سینما به حضور موثر روحانیون نیازمند شود. اگر بخواهیم!


برچسب‌ها: نقد فیلم ماهی و گربه, شهرام مکری, روحانیت و سینما, جشنواره فیلم فجر
+ نوشته شده در  یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

نقد فیلم "متروپل"

امسال جشنواره ی اسم هاست تا جشنواره ی فیلم های خوب! ظاهرا دیگر باید قید توقعاتمان را از سینماگران نام آشنا بزنیم و چشم به جوانان بدوزیم.

مابقي يادداشت را در ادامه مطلب ببينيد.


برچسب‌ها: نقد فیلم متروپل, آخرین ساخته مسعود کیمیایی, مهناز افشار, محمد رضا فروتن
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

نقد فیلم "امروز"

شاید تهران امروز

با نمایش فیلم "امروز" حالا سینمای رضا میرکریمی رسیده به ایده ای یک خط  و ساده درباره راننده ی تاکسی که بطور اتفاقی زنی سوار بر تاکسی اش می شود و از او می خواهد به بیمارستان برساند. خب خاصیت سینمای او پرداختن به جزییات است که می تواند بسیار معنادار و تاثیر گذار به لحاظ محتوایی باشد.


مابقي يادداشت را در ادامه مطلب ببينيد.


برچسب‌ها: نقد فیلم امروز, رضا میرکریمی, پرویز پرستویی, جشنواره فیلم فجر
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

نقد فیلم "همه چیز برای فروش"

همه چیز برای فروش ساخته امیرحسین ثقفی ماجرایی کارگر جوانی به نام اکبر است که دغدغه اشتغال برادرش را دارد از طرفی برادر سربازش دچار حادثه شده و چشمش آسیب شدید می بیند. از اینجا است صابر ابر در نقش جوان کارگر  تلاش می کند هزینه عمل چشم برادرش را فراهم کند تا بینایی اش را از دست ندهد.


مابقي يادداشت را در ادامه مطلب ببينيد


برچسب‌ها: نقد فیلم همه چیز برای فروش, امیرحسین ثقفی, صابر ابر, جشنواره فیلم فجر
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

سی و دومین جشنواره فیلم فجر و یک طلبه مستندساز/5

حاشيه نويسي هاي 5 دقيقه اياز يك جشنواره فيلم

امروز روز ششم جشنواره است و تا الان با توجه به فضای جشنواره به چند نکته رسیدم که شما را در جریان آن ها قرار می دهم:

1. زین پس می توانیم ژانر "سینما ناله" (!) را هم به دیگر ژانرهای سینمایی بیفزاییم. یعنی آن دسته از فیلم هایی که هر چند دقیقه یکبار و یکی از شخصیت های فیلم یا باید گریه کند، یا داد بزند، یا آه از ته دل بکشد یا آنقدر بغض کند که چشمانش قرمز و اشکانش جاری شود و یا شخصی مدام همهی بدبختی های عالم سرش بیاید را می توان در این ژانر غریب قرار داد. البته تکرار این موضوع در یک فیلم شرط است. خدا را شکر در این دوره از جشنواره فیلم هایی همچون؛ لامپ صد، متروپل، با دیگران، فصل فراموشی فریبا، تمشک، انارهای نارس، فردا و ... را می توان در این ژانر قرار داد.

2. با توجه به موتیف تکراری همه ی فیلم های این دوره باید خداراشکر کنیم که دهه ی شصت هجری سیگار خرید و فروش نمی شد و الا تمامی سپاهیان ابن زیاد سیگار به دست بر اسب سوار می شدند!

پیشنهاد می کنم دبیر محترم جشنواره جایزه سیگار زرین را به استفاده مطلوب از سیگار در فیلمنامه را هم جزء جوایز اختتامیه قرار دهند!

3. امروز در وضوخانه ی کاخ جشنواره حجت الاسلام پژمان فر و به تعبیری رییس کارگروه هنر و رسانه کمیسیون فرهنگی را دیدم و با هم گپ و گفتی داشتیم و سوالی شفاف از ایشان پرسیدم که بالاخره می خواهید برای سینما کاری کنید؟ که ایشان فرمودند برای این سینما نمی شود کاری کرد و راه خودش را می رود. بعد پرسیدم پس چه کنیم حاج آقا؟ چون خیلی از طلبه ها در مراکزی همچون دانشکده صدا و سیما، مرکز اسلامی هنر، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، موسسه اوج و ... مشغول فعالیت در عرصه عمل و نظر هستند و با این تعبیر بلاتکلیفند! که ایشان فرمودند: ما باید نسل جدیدی را تربیت کنیم تا توان تغییر سینما را داشته باشند و ما در مجلس قرار است تصمیماتی را اتخاذ کنیم، که در همین وقت محافظان حاج آقا ایشان را بدون خداحافظی با حقیر به بیرون از سرویس ها، نه ببخشید وضوخانه هدایت فرمودند!

4. بعد از دیدن فیلم "همه چیز برای فروش" گویا برایم قطعی شد که با توجه به فیلمهای دوره های مختلف جشنواره، این انقلاب چیزی جز بدبختی، فقر، سختی و بیچارگی چیز دیگری در پی نداشته است!

وجالب آنکه همه ی این فیلم ها در جشنواره فجر و در ایام دهه ی مبارکه فجر به نمایش در می آیند! مطلب کوتاهم درباره این فیلم را جداگانه تقدیم می کنم.

5. زمانی برایم جای سوال بود که چرا "مسعود ده نمکی" در کنار جذاب بودن فیلم ها و موضوعاتش به سراغ فیلمنامه ی قوی و فرم سینمایی نمی رود که امروز پس از دیدن "پنجاه قدم آخر" ساخته ی کیومرث پوراحمد کلا سوالم را پس گرفتم و برای سلامتی ده نمکی دعا کردم که لااقل شعور مخاطب را مورد تمسخر نمی گیرد و با همه ی ضعف ها فیلمی قابل تحمل ارائه می دهد و لااقل آثارش خوب می فروشد. پس باید در ادامه جمله پیش از اکران پوراحمد بر روی سن گفت: ده نمکی مچکریم..

6. من نمی دانم آیا واقعا اکثر مردم ما اینگونه که در این فیلم ها نمایش داده می شود زندگی می کنند؟ پس شریعت و دینشان کجاست؟ همین.


برچسب‌ها: همه چیز برای فروش, مسعود ده نمکی, کیومرث پوراحمد, پنجاه قدم آخر
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

سی و دومین جشنواره فیلم فجر و یک طلبه مستندساز/3

حاشيه نويسي هاي 5 دقيقه اياز يك جشنواره فيلم

1.امروز دائم از گوشه و کنار صدای موافقان و منتقدان فیلم "چ" را می شنوم. فیلمی که هنوز در حسرت دیدنش مانده ام و برخی آن را بهترن کار حاتمی کیا بعد از آژانس شیشه ای می دانند، برخی می گویند با کمترین اطلاعات از شخصیت شهید چمران پی خواهیم برد که این اثر درباره چمران نبوده است، برخی نقطه قوت فیلم را ترسیم چهره چمران می دانند که مسیر شدن او از چمران بازرگان و رسیدن به امام(ره) خوب درآمده است و برخی قائلند انتظارات ما از فیلم برآورده نشده و کمتر از بودجه و اعتبارش فیلم ارزیابی می شود.

به هر روی باید فیلم را دید و من همین قدر می دانم که حاتمی کیا صادق بوده و صادق است حداقل با خودش و هنوز می شود به او و سینمایش امیدوار بود و افتخار کرد. قطعا در این سال هایی که خیلی از هم قدان او در مقابل حقایق لب گزیده و چیزی نمی گویند و مدام ناله می کنند، آقا ابراهیم فیلم خودش را می سازد و به تصریح از خمینی می گوید و از امر ولی فقیه دفاع می کند.

2.طبق روال این سالهای مسعود کیمیایی دیگر نباید از او توقع ساختن فیلم خوب داشت. من نمی دانم با وجود فیلم هایی همچون "متروپل" و ...، چطور این کارگردان را فیلمساز اجتماعی می دانیم حال آنکه سال ها از مردم زمانه ی خود دور است؟!

3. فیلم های "با دیگران" ساخته ناصر ضمیری و "فصل فراموشی فریبا" ساخته عباس رافعی آنقدر مرا آزار داد که اصلا رغبتی به نوشتن درباره این دو فیلم ندارم. فقط پس از دیدن این فیلم ها می فهمم زنان میهن من دو از جان یا همگی نازا هستند و یا بچه هایشان را سقط می کنند! و نهایتا مدام به دنبال رحم اجاره ای هستند! آیا واقعا اینگونه است. آیا جذابیت و کشش داستانی فقط با پرداختن به این موضوعات ممکن است یا خیر؟

4.فیلم "شهابی از جنس نور" ساخته محمدرضا اسلاملو با بودجه دولتی ساخته شده است که البته این مشکل کار نیست. چرا که قطعا بخشی از بیت المال باید صرف دفاع از عقاید شیعه شود و این فیلم هم درباره هجوم وحشیانه تکفیری ها به مناطقی از سوریه و ترسیم افکار منحرف و خرافی آنها است.

در این اثر مستندسازی (با بازی امین زندگانی) را می بینیم که به جنوب لبنان سفر می کند تا حقایقی را در ارتباط با جنگ 33روزه ضبط کند. اما به صورت اتفاقی به اسارت تکفیری ها در می آید و نهایتا امدادهای غیبی موجب رهایی او و جمعی از مردم آن منطقه می شود.

متاسفانه فیلم بین یک اثر مستند و داستانی دست و پا می زند و تقریبا اواسط فیلم است که داستان اصلی شروع می شود و بخش زیادی از مقدمه فیلم قابل حذف است. همین تحیر کارگردان به فیلم ضربه زده است و نمی توان فیلم را قابل اعتنا دانست.


برچسب‌ها: طلبه مستندساز, جشنواره فیلم فجر, فیلم سینمایی چ, ابراهیم حاتمی کیا
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

سی و دومین جشنواره فیلم فجر و یک طلبه مستندساز/2

حاشيه نويسي هاي 5 دقيقه اياز يك جشنواره فيلم

براي حضوردر جشنواره سي و دوم و دیدن آخرین ساخته حاتمي كيا كه حالا دوباره به سينماي جنگ بازگشته است از مشهد عازم جشنواره مي شوم.

پروازم با تاخیر سه ساعته به تهران می رسد و تماشای "چ" را از دست می دهم. با حسرت به دل مانده از ندیدن "چ" وارد سالن اصلی می شوم تا "لامپ صد" ساخته ی سعید آقاخانی را ببینم.

لامپ صد

مشغول نوشتن می شوم مثل همیشه که وقتی فیلمی برایم مهم جلوه می کند با نور اندک موبایل نکاتی از فیلم ر روی کاغذ می آورم. یک ماشین ون با راننده ای که حال خوشی ندارد و مستاصل است در بیابان با سرعت در حال حرکت است، تصاویر جذاب هلی شات ... که در همین لحظه فیلم قطع می شود. تماشاگران کف می زنند و بعد از گذشت لختی از زمان فیلم از کمی قبل تر نمایش داده می شود. فیلم درباره شخصیتی است معتاد که قصد ی کند با ترک مواد مخدر زندگی اش را سر و سامان دهد.

فیلم قصه درستی ندارد و ظاهرا قرار است ایده ای یک خطی تبدیل به فیلمی بلند شود و هر جا فیلم دچار یک نواختی می شود با ورود به فضای توهمی قصد دارد ضعف ریتم و جذابیت را جبران کند اما همین تکرار ها و دور زدن های بیهوده و خارج از فیلم موجب می شود مخاطب خسته که با تاخیر به تهران رسیده تاب نیاورد و صنىلي اش به راحت ترين تختواب بدل شود.

این چند اتفاق ساده و عادی شاید می خواست چیزی را به من بفهماند که در جشنواره امسال خبری نیست اما ساده از کنار آن گذشتم.

خط ویژه

با توجه به تجربه ی خوب ضد گلوله  توقع می رفت فیلمساز مسیر صعودی خود را ادامه دهد، اما به نظرم کارگردان در جا زده است و با آنکه فیلم سرپا و خوش ساختی را ارائه کرده نتوانسته جهشی در مسیر فیلمسازی خود داشه باشد.

فیلم درباره عده ای جوان است که می خواهند به مبلغی پول دست پیدا کنند  در این مسیر با هم درگیر می شوند. در نهایت تصمیم می گیرند این پول را بی مردم تقسیم کنند به این نیت که آن را از دست رانت خوارها خارج کرده و مردم را به حقشان برسانند

ایده ای تکراری و در راستای همان قصه های رابی هودی که همین چندی قبل هم در فیلم ندارها دیده بودیم. اما با این حال لااقل تیره و مایوس کننده نبود.



برچسب‌ها: نقد فیلم لامپ صد, نقد فیلم خط ویژه, سعید آقاخانی, مصطفی کیایی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

سی و دومین جشنواره فیلم فجر و یک طلبه مستندساز/1

چند روزی است جشنواره فجر شروع شده است و من با دو روز تاخیر به کاخ جشنواره می رسم. قبل از اینکه به دیده ها و شنیده هایم بپردازم تصمیم گرفتم به چند سال عقب تر برگردم و چند جمله برای مبلغانی که به سینما اهمیت می دهند بنویسم. زمانی که با هزار تردید و اما و اگر وارد جمعی از طلبه ها شدم که هفته ای یکبار درباره سینما و فیلم بحث می کردند. آن زمان رسائل و مکاسب می خواندم و در موسسه ای تحقیقاتی مرتبط با علوم حوزوی مشغول به تحصیل بودم.

چیزی نگذشت که دبیر آن جلسه هفتگی شدم و کم کم علاقه ی قدیمی ام به تصویر و سینما سر باز زد و علی رغم همه ی فشارهای درونی، اولین فیلم کوتاه داستانی ام را تصویربرداری کردم فیلمی که هیچ وقت تدوین نشد.

این ها را گفتم چون همواره در این شش سال مهمترین سوالم این بوده که آیا می توان در سینمای ایران به فکر تبلیغ دین بود به عنوان اصلی ترین رسالت طلبگی؟!

آن اوایل مدام به دنبال حجت بودم که آیا راهم را ادامه دهم یا نه؟ آیا طرح مباحث دین توسط این مدیوم محلی از اعراب دارد یا خیر؟

الان که چند سالی می گذرد و با جمعی کثیری از فیلمسازان و سینماگران ارتباط گرفته ام شاید کمتر این سوالات اساسی سراغم می آید. حالا می دانم برخی طلبه هستند و در کنار طلبگی فیلم می سازند، برخی از روحانیون منبری و مشهور تهیه کننده فیلم  می شوند، برخی از سینماگران مطرح چند سالی در حوزه علمیه درس خوانده اند، برخی از نظریه پردازان در حوه هنر و سینما حرف های جدی برای گفتن دارند، برخی با لباس روحانیت وارد این حیطه شده اند و کم کم لباس را کنار گذاشته اند، برخی لباس نداشته اند و حال شلوار جین می پوشند و تنها انگشتری عقیق به نشانه ایمان برایشان مانده است و خیلی چیزهای دیگر که بیانش از عهده این مختصر خارج است.

الان دیگر براین قطعی است با سینما می توان فکر کرد و باوری را تاسیس و تعمیق کرد، با سینما می توان مفهومی را ماندگار کرد و باب جدیدی به روی حقیقت باز کرد. در این شکی ندارم اما دغدغه اصلی این روزهایم چگونگی سخن گفتن با سینما است. مطالعه تجربه ها و رسیدن به راه های نو. قطعا باید به سینما احترام گذاشت تا آن هم، تو و باورهایت را محترم شمارد. فعلا همین.


برچسب‌ها: سی و دومین جشنواره فجر, طلبگی و سینما, طلبه مستندساز, جشنواره فیلم فجر
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

حقيقت در «هفتمين جشنواره سينما حقيقت» رنگ باخت

بعد از تشكر از زحمات دبير جشنواره، همه ي ما مي دانيم جشنواره سينما حقيقت با چه شعاري روي كار آمد، رسالتش چه بوده و به كجا قرار است برود.

اگر نمي دانيد كافيست يك خط از پيام آقاي علي جنتي وزير محترم فرهنگمان را يادآوري كنيم كه براي جشنواره مي نويسد: مستندساز متعهد در ميان خرده زغال هاي واقعيت، الماس حقيقت را جستجو مي كند و پيوند سينماي مستند با حقيقت جويي و حق گرايي، لباسي ممتاز را بر اندام اين گونه ي سينمايي پوشانيده است.

و يا آخرين جمله آقاي حجت الله ايوبي رييس سينماي كشورمان را دوباره زمزمه كنيم كه مي فرمايد:

ما امروز در دوران تازه اي كه پر از است اميد به زندگي، جشنواره اي به نام حقيقت را برگزار مي كنيم تا ارج نهيم تلاش ديده بانان حقيقت را...

خب حقير هم به عنوان يك طلبه مستندساز در اين جشنواره و كارگاه هايش حضور پيدا كردم و متاسفانه يكي دو فيلم، بدجور آزارم داد و از همين رو برداشتم از مجموع ديده ها و شنيده هايم را مي آورم؛

اول آنكه اين يك رسم قديمي است در سينماي ايران كه گاه فيلم هاي ضد اسلام و انقلاب نمايش داده شود. البته با رعايت شئونات اسلامي و در زمان هايي كه وزير و وكيل در سالن حضور ندارند و پشت ميزهايشان مشغول حل مشكلات عالم سينما هستند.

دوم آنكه اين فيلم هاي ضد اخلاق و ضد اسلام را بايد نمايش داد تا سينماگران قدر فيلم هاي اخلاقي را بدانند.

سوم آنكه ما آنقدر مستندساز متدين و انقلابي نداريم و ناچاريم اين ها را نمايش دهيم و الا شما مي خواهيد كنداكتور ما را پر كنيد؟

چهارم آنكه مستندسازان متدين متاسفانه تنبل هستند و اگر همين بچه هاي فيلمساز با نگاه هاي باز را پشتيباني نكنيم بايد در سينماي مستند را تخته كرد.

پنجم آنكه مگر شما قبول نداريد كه وجود تفكرات ضد اسلامي در جهان حقيقت دارد؟ خب اسم جشنواره هم كه سينما حقيقت است پس چرا اينقدر موضع مي گيريد؟!

ششم اگر ما آثار ضد اسلامي جشنواره هاي معتبر دنيا مثل شفيلد انگلستان را وارد جشنواره نكنيم هيچ پيشرفتي را شاهد نخواهيم بود و در همين سطح نازل خواهيم ماند.

هقتم آنكه اين همه فيلم انقلابي و ديني و آييني نمايش داديم كسي نگفت دستت درد نكند، حالا از همه جا گير مي دهيد به يك فيلم كه اسلام را از اساس ظالم، مخالف آزادي، متحجرانه، عبوس، عقب مانده و خشك نشان مي دهد؟!

هشتم حقيقت آن است كه حقيقت اسلام، توان تغيير نگاه سنتي و آداب و رسوم منحرف يك روستاي كوچك در هند را هم ندارد!

نهم آنكه همواره آقاي خاتمي در تمام اتفاقات سينمايي حضور دارند و موجب رونق سينما هستند و داستاني و مستند و سريال هم ندارد.

اما بعد؛

در اين جشنواره در خلال تعداد زيادي از آثار مستند، فيلمي از مستندساز مشهور انگليسي خانم "کیم لانگینوتو" به نام "سلما" نمايش داده شد كه به جرئت مي توان جايزه بهترين فيلم ضداسلامي را به آن اهدا كرد. جالب آنكه با افتخار و به اسم آزاد انديشي يك زن شاعر آن را در جشنواره مان تبليغ مي كنيم و پس از نمايشش ككمان هم نمي گزد كه فاتحه اسلاممان را خواندند.

سلما در خانواده‌ای در جنوب هند به دنیا می‌آید و زمانی که به دوران بلوغ می‌رسد بنا به رسم منحرف روستاي محل زندگي اش او را از مدرسه بیرون آورده و در اتاقی با تنها یک پنجره زندانی می‌كنند. در یازده سالگی ازدواج می‌کند و گويا از زندانی به زندانی دیگر منتقل می‌شود.
او که از کودکی عاشق خواندن روزنامه‌هایی بوده است که دور سبزی‌هایی که خانواده می‌خرید بسته می‌شدند، با تمام وجود در برابر محدودیت‌هایی که زندگی او را به جهنم تبدیل کرده ايستادگي مي كند و مي جنگد. سلما اين محدوديت ها را زاييده تفكر سنتي و اسلامي مي داند. او بارها و در جاي جاي فيلم به اين موضوع اشاره مي كند و هر بار با پخش صداي اذان اين موضوع تاكيد مي شود. او با مبارزه اش در نهايت مي تواند از بند اين اعتقادات سختگيرانه سنتي و اسلامي رها شود و با انتشار اشعارش زندگي تازه اش را رقم بزند.

اما ظاهرا هنوز هم نمي تواند بطور كامل اطرافيانش را با خود همراه كنند چون افرادي همچون همسر، فرزندان و خواهرزاده اش اسير تفكرات سنتي و ديني شان هستند و براي مثال از برقع يا حجاب دفاع مي كنند.

حال ما چرا بايد يك قرائت منحرف و اشتباه از دين اسلام را به خورد مخاطبانمان بدهيم؟

اصلا چرا موضوعي را غبارآلود و پر از ابهام مطرح كرده و مخاطب را رها مي كنيم؟ مخاطبي كه نمي فهمد و با تشويق مداوم فيلم، لذتش از تماشاي نگاه به ظاهر آزاداي خواه و ظلم ستيز سلما را، دوچندان مي كند!

آنها كه اين فيلم نود دقيقه اي را ديده اند لابد پلان آخر را به ياد دارند كه چطور طبق گفته آقايان جنتي و ايوبي در آن اميد به زندگي موج مي زد و در آن فضاي وهم آلود توام با صداي اذان، الماس حقيقت را جستجو كرد!

و اما حرف آخر؛ مي خواهيد نگاه هاي متفاوت را در جشنواره وارد كنيد تا دوستان مستندساز غيرمتعهدمان بدشان نيايد و يك وقت از شما فاصله نگيرند اشكال ندارد، اما لااقل چند نشست نقد و بررسي بگذاريد و دو نفر آدم دين شناس دعوت كنيد تا با نقد فيلم ها ابهامات را برطرف سازند.

و ضمنا آن چند نفر خانم تبليغات چي آبميوه سن ايچ و چاي و نسكافه را هم دم در همان سالن نقد و بررسي قرار دهيد تا از مهمانان پذيرايي كنند و از طرفي ساندويچ هايي كه به عنوان ناهار براي عزيزان در نظر گرفته ايد را هم در همان سالن نقد و بررسي فيلم سرو بفرماييد تا شايد از دويست نفري كه فيلم را ديده اند ده نفر هم كه شده نقدش را بشنوند! نه آنكه بعد از ديدن فيلم و كلي تمسخر اسلام و توهين به حجاب، دوان دوان خود را به دم در سينما فلسطين برسانند، جهت شرب توتون!


برچسب‌ها: هفتمين جشنواره سينما حقيقت, فيلم سلما, مهدي طباطبايي نژاد, علي جنتي
+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

كاش اين لباس ها را نمي پوشيديد+انتشار نظرات چشمگير خوانندگان در سايت الف

انتشار مطلب "پيشنهاد كافه سينما براي پوشش بازيگران سينما" در سايت "الف" با استقبال دور از انتظار مخاطبان مواجه شد. اين پست تاكنون ۲۱۴نظر منتشر شده، ۶۵ نظر در صف انتشار و ۲۳۴ نظر تکراری يا غير قابل انتشار داشته است. به همين دليل نظرات جالب و جذاب مخاطبان سايت را دوباره در سياسفيد بازنشر مي دهم.

کاش این لباس ها را نمی پوشیدید

مسعود زارعيان، 20 آذر 92

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۴۰

اخيرا مطلبی در یک وب سایت تخصصی سینمایی با عنوان "پوشش نامناسب خانم هاي بازيگر ايراني در جشنواره رم و پيشنهادهايی بر اساس مدهاي روز جهان" قرار گرفت و لباس برخي از بازيگران زن فيلم «گس» در جشنواره رم ايتاليا را به نقد كشيد. اما نه براي آنكه با ارزش هاي ما سازگاري ندارد بلكه بابت عدم رعايت نكات زيبايي شناسانه در انتخاب نوع لباس.

جالب آنكه اين بازيگران را به عنوان سفيران كشورمان دانستيم و از سر دلسوزي براي دفعات بعد پيشنهاداتي را گوشزد كرديم!

نظر مخاطبان / 214 نظر

۱۳۹۲-۰۹-۲۰ ۰۸:۵۳:۵۵

محض رضای خدا یکی پیدا بشه و پیگیری کنه امر به معروف و نهی از منکر تنها پوشش خانمها نیست فساد اداری و رانت خواری و پس ندادن وام های بانکی و عدم امنیت اجتماعی و هرزگی زبان رایج و رو به گسترش در شهرمان بیشتر نیاز به توجه دارند یادتان باشد (1834899) (alef-6)

۱۹۹ نفر لايك كرده اند

۱۳۹۲-۰۹-۲۰ ۰۸:۵۷:۵۲

سلام این دوستان عزیز میبایست از پوشش زیبا و مناسب خانم لیلا حاتمی که بسیار برازنده هم بود درس میگرفتند و به عنوان یک بانوی ایرانی با پوششی زیباتر در جشنواره شرکت میکردند . (1834907) (alef-10)

۹۲۰ لايك كرده اند 

زینب

۱۳۹۲-۰۹-۲۰ ۱۰:۵۵:۱۵

این بانوان باید توجه می داشتند که به عنوان سفرای فرهنگی ایران در آن مراسم و در آن کشور اروپایی شرکت کرده بودند.

لذا باید از لحاظ حجاب و نوع و مدل پوشش دقت بیشتری به عمل می آوردند. (1835200) (alef-10)

۲۴۴ نفر لايك كرده اند

۱۳۹۲-۰۹-۲۰ ۱۴:۵۸:۱۹ .

اینها هنرپیشه هستند و فیلم بازی می کنند. (1836011) (alef-10) 

 ۶۳ نفر لايك كرده اند

رضا///
۱۳۹۲-۰۹-۲۱ ۲۲:۳۰:۵۹
ببینید ما لیاس رسمی که متناسب برای حضور در مراسم مختلف از سوی بانوان باشد نداریم در صورتی که می توانیم مدل های مختلف لباس را عرضه کنیم تا اینگونه مسائلی شاهد نباشیم . باید به خانم های بازیگری که به جشنواره ها می روند الگوی پوشش متناسب فرهنگ خودمان را ارائه دهیم وقتی چیری معرفی نمی شود پس انتظاری غیر از این هم نباید داشت. ضمنا" با این لباس ها و پوشش خبری مشهور شدند (1838622) (alef-6)

۱۲ نفر لايك كرده اند
 
علی

۱۳۹۲-۰۹-۲۰ ۲۰:۵۷:۰۹
لباسهای آنها جالب است. به عنوان هنر مند هم جلب توجه می کند و هم با مد و مدل آنها نیست. بنده های خدا چکار می خواستند کنند؟ من فکر می کنم لباس خوبی انتخواب کردند. (1836774) (alef-6)
 
۵۸ نفر لايك كرده اند
 
۱۳۹۲-۰۹-۲۱ ۱۰:۲۸:۴۴
حالا این ها کی هستند اسمشون چیه ؟ چیکاره اند ؟ تو چه فیلمی بازی کرده اند؟ ما که اهل سینما نیستیم حداقل معرفی شون کنید که کی هستند؟ (1837439) (alef-6)
 
۲۹ نفر لايك كرده اند
 
حسین
۱۳۹۲-۰۹-۲۱ ۱۰:۵۸:۳۰
سلام اول باید عرض کنم که اطلاعات و علاقه سینمایی من، کم نیست ولی این که ما بازیگران را سفیر فرهنگی (منظور من فرهنگ اسلامی است) بدانیم، به نظرم اشتباه بزرگی است. بد تر از آن اینکه انتظار داشته باشیم، آنها خودشان را سفرای فرهنگ (اسلامی) ایران بدانند و با پوشش حقیقتا اسلامی در آن مراسم حضور داشته باشند. شاید این افراد سفیر فرهنگی برخی افراد ( از نظر تعداد می توانند کم یا زیاد باشند) این جامعه باشند ولی قاطعانه می توان گفت که به هیچ وجه سفیر فرهنگی قشر با حجاب اسلامی این کشور نیستند و خودشان هم نمی خواهند که باشند. ما نیز نباید، تاکید می کنم نباید این انتظار را از آنها داشته باشیم که برای ما در آن مراسم "فیلم" بازی کنند. (1837508) (alef-6)
 
۲۳ نفر لايك كرده اند
 
۱۳۹۲-۰۹-۲۰ ۱۰:۵۷:۴۴
من فکرمیکردم اینا سوارکارن !!! (1835208) (alef-10)
 
۶۶۵ نفر لايك كرده اند
 
۱۳۹۲-۰۹-۲۰ ۱۳:۳۴:۲۷
من فکر کردم یه گروه سیرک هستند که یکیشون دلقک (1835710) (alef-10)
 
۳۶۲ نفر لايك كرده اند
 
۱۳۹۲-۰۹-۲۰ ۱۷:۱۱:۳۹
شما بهتره فکر نکنید (1836329) (alef-10)
 
۲۱۶ نفر لايك كرده اند
 
۱۳۹۲-۰۹-۲۰ ۱۷:۲۴:۳۱
جناب آقای نظر دهنده شما انتقاد کنید ولی توهین نکنید (1836352) (alef-10)
 
۱۸۳ نفر لايك كرده اند

دنباله نظرات دوستان در ادامه مطلب


برچسب‌ها: پوشش بازيگران زن سينما در ايتاليا, سايت الف, پوشش نامناسب خانم هاي بازيگر, عكس زن بي حجاب
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

نامه سرگشاده یک طلبه مستندساز خطاب به منتقدان شیوه های رایج عزاداری


بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

چندی پیش در ایام عزای سید الشهداءعلیه السلام مطالبي انتشار یافت که خاطر برخی بچه شیعیان آگاه به زمان را مکدر ساخت. آن اشعار و اظهار نظرها چیزی نبود جز بد سلیقگی و تشخیص اشتباه، فقط همین.

می دانیم که امروز تنها چیزی که شیعه محتاج یکدستی و عدم تفرقه است و متاسفانه این گونه قلم فرسایی ها به این مسائل دامن می زند.

می دانیم که همه ی ما شیعه هستیم و محب اهل بیتعلیهم السلام و عزادار غم عظیم عالم که روح آدم تا خاتم را آزرده و تا به امروز و الی یوم القیامه حرارت دارد و می سوزاند.

می دانیم که شیعه در طول تاریخ با انحراف، بدعت، خرافه مبارزه کرده و با شناخت به موقع با آن مبارزه کرده است و وجود فقیهان و عالمان دینی بوده است که همواره از حریم تشیع محافظت کرده اند.

حال در این زمانه که هجوم وحشیانه و ناجوانمردانه دشمنان از سراسر عالم دستگاه اباعبدالله الحسین علیه السلام را نشانه رفته است آیا رواست که برخی از خودی ها به دنبال آسیب شناسی این حرکت و جوشش مردمی باشند؟

اگر بخواهیم چون عقل اندیشان به این حادثه جانسوز بنگریم حرکت امام حسین علیه السلام به سوی سرزمین کربلا اساسا آسیب به خود و خانواده شان بوده است. اما عظمت این مصیبت آنقدر بود که توانست مظلومیت مولای کون و مکان را به گوش جهانیان برساند. دل محبانش را اسیر کند تا حال و هوایشان به حالت مضطر کاروان اسرا بدل شود و اسلام زنده بماند.

وقتی امام صادق علیه السلام امر به تجسم روضه جدشان می نمایند و دستور می دهند تا طفل شش ماهه را بیاورند و غم این مصیبت را به حد اعلی برسانند، تاثیرش در سوز صدای آن فقیه ربانی نمایان شده و بر سر کرسی درس فریاد بر می آورد که برای غم حسین خون هم جاری شد، بشود.

عزاداری بر حسین علیه السلام را فقیهان و عالمانی رونق داده اند که امام زمان علیه السلام امر بر رجوع به آنها فرموده است تا خیمه عقل و عزای اباعبدالله علیه السلام یکی شود و جداناپذیر گردد.

خمینی کبیر قدس سره فرمود: هر مكتبي، تا پايش سينه زن نباشد، تا پايش گريه كُن نباشد،... حفظ نمي شود.

رهبرمانمدظله العالي فرمودند: برخى كارهاست كه پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دين نزديك مى‌كند. يكى از آن كارها، همين عزاداريهاى سنّتى است كه باعث تقرّبِ بيشترِ مردم به دين مى‌شود. اين‌كه امام فرمودند «عزادارى سنّتى بكنيد» به خاطر همين تقريب است. در مجالس عزادارى نشستن، روضه خواندن، گريه كردن، به سروسينه زدن و مواكب عزا و دسته‌هاى عزادارى به راه انداختن، از امورى است كه عواطف عمومى را نسبت به خاندان پيغمبر، پرجوش مى‌كند و بسيار خوب است. 73/3/17

از علامه بحرالعلوم رحمه الله علیه نقل شده که فرمودند: وقتي به دسته سينه ‏زني رسیدم، دیدم حضرت بقیة اللهعلیه السلام با سر و پای برهنه میان سینه زنها به سر و سینه می‏زنند و گریه می‏كنند، من هم نتوانستم طاقت بیاورم، پس در خدمت آن حضرت مشغول سینه زدن شدم.

آیت الله بهجت رحمه الله علیه در فضیلت گریه تاكيد كردند كه: گریه بر سیدالشهدا علیه السلام از افضل مستحبات بوده که بسیار عمل واجب در آن است. گریه بر سیدالشهدا علیه السلام از همه مستحبات بالاتر است حتی از نماز شب! چون نماز شب حالتی جسمی دارد ولی گریه بر سیدالشهدا علیه السلام رقّت روحی است و عامل آن، آن را در درون انسان به وجود آورده است.

و علما نقل كردند كه آیت الله کمپانی اصفهانی قدس سره در مجالس روضه ابا عبدالله علیه السلام پای سماور می‌نشست و چای می‌داد.

حال این ها را من و تو نمی فهمیم و علما به عنوان وارث انبیاء می دانند که عزای سیدالشهدا علیه السلام استثناء است و موجب ماندگاری مکتب تشیع است. آیا فقیهان عقل را تعطیل دانسته و به انحراف رفته اند یا بهتر از هر مقلدی به اصول استنباط حکم شارع مقدس عالمند؟

پس این دستگاه مبارک باید تا ظهور منجی با شکوه هر چه بیشتر ادامه یابد و مانند خاری در چشم دشمنان باشد تا انشالله روزی امام زمان علیه السلام ظهور کرده و خود روضه جد غریبش را بخواند.

حال سوال اینجاست آیا رواست با بدسلیقگی، بی سوادی و وقت نشناسی، شک و شبهه در سنت رايج عزاداری وارد سازیم، آب به آسیاب دشمن بریزیم و شک که معبر خوبي است براي رسيدن به یقین را به اشتباه و سهو موقف خود قرار داده و تزلزل در دل شیعیان و عزاداران ایجاد کنیم؟

این بدسلیقگی قبیح است و نابه جا، چه از طرف کسانی که قائل به تظاهر در برخی عزاداری ها هستند که کاملا شخصی است و موجب وهن در دین می شود و یا کسانی که مدام مته به خشخاش گذاشته و دکان آسیب شناسی باز کرده اند!

پس مراقب باشیم با اشکال تراشی در عزای اباعبدالله علیه السلام در زمره کسانی قرار نگیریم که در روز حسرت می گویند: ما لنا من شافعین و لاصدیق حمیم!

در پایان این نامه، روایتی از امام صادق علیه السلام از کتاب ارزشمند کامل الزیارات ابن قولویه قمی قدس سره می آورم که ابوبصیر میگوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: ...ای ابوبصیر: فاطمه بر آن حضرت (امام حسین علیه السلام) گریست و زجه کرد و به دنبال آن جهنم فريادى كشيد و جيغى زد كه فرشتگان حافظ و نگهبان بر آن ، صداى گريه دوزخ را شنيدند و سريع آماده شدند آن را كنترل كنند، زيرا خوف آن بود كه از درون دوزخ آتش زبانه كشيد يا دود آن بيرون رفته و اهل زمين را بسوزاند. لذا تا مادامى كه دوزخ گريان و نالان است، فرشتگان حافظ آن را مهار كرده و به جهت خوف و هراسى كه بر اهل زمين دارند آن را محافظت نموده و درب هاى آن را محكم بسته اند، ولى در عين حال دوزخ ساكت و آرام نمى شود، مگر صداى فاطمهسلام الله عليها آرام گردد...

ابوبصير مى گويد: محضر مبارك امام عليه السلام عرضه داشتم: فدايت شوم اين امر بسيار عظيم و بزرگ است !

حضرت فرمودند: از اين عظيم تر غير آن ، خبرى كه نشنيده اى ، مى باشد. سپس فرمودند: ابوبصير! آيا دوست ندارى در زمره كسانى باشى كه حضرت فاطمه سلام الله عليها را كمك مى كنند؟

ابوبصير مى گويد: وقتى امام عليه السلام اين كلام را فرمودند، به طورى گريه به من دست داد كه قادر بر سخن گفتن نبودم ...پس از مجلس حضرت با چنين حالى برخاسته و بيرون آمدم پس نه طعام خوردم و نه خوابيدم...

امضاء: مسعود زارعیان

آسيب شناسي هايمان حساب شده باشد/ انتشار در روزنامه شهرآرا

پاسخ مدير پايگاه گفتگوي آرام ميان شيعه و سني در انتقاد به رباعيات عاشورايي


نمونه اي از اظهار نظرها؛

پيرايش متن متين عاشورا از آلايش هاي گزافه و خرافه/ محمد علي جاهدي

شاعران آييني لطفا به پر و پاي هم نپيچند!/ عبدالجبار كاكايي

جواب حقير به آقاي قزوه؛

سلام. جناب قزوه اگر حسين شما زنده است بابت روضه هايي است كه امام صادق عليه السلام به ما آموختند، بابت عزاداري سنتي با همه ي ريخت و پاش و حواشي اش است كه امام (ره) به آن امر فرمود، بابت سينه زني ها و ارادت هايي است كه عاشقان مولا در طول اين هزار و چهارصد سال در اين آستان داشته اند، لابد خود مي دانيد كه هر كس به اندازه فهم و روزي اش در اين آستان عرض ادب مي كند و به من و شما ربطي ندارد كه حسين او زنده است يا مرده!

اصلا مگر نبض حسين شناسي (زنده و مرده) دست شماست بزرگوار؟!
ما با خرافه مخالفيم اما چه بسا گوش هايي كه لياقت ندارند و فقط سين حسين حسين آن جوانان پاك كه ارباب دعوتشان كرده است را مي شنوند.
اگر نبود همين عرض ارادت ها حسين شما زنده نبود و آن همه جوان به عشق حسيني كه شما نعوذبالله مرده مي دانيد در سوريه دوام نمي آوردند و به شهادت رضايت نمي دادند.
آخر مگر حسين زنده و مرده دارد؟ حسين يكي است چرا كه كربلايش يكي است و قابل تكرار نيست. حسين همواره زنده است كه فرمود: "ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لا یبرد ابدا"، و اين تقسيم از كم معرفتي است، اين را فقيهان ما مي دانند نه من و شما..
همان به كه در اين عرصه سكوت كنيم و اشعار غلطمان را عوض كنيم.

جسارت مرا ببخشيد. ارادتمند شخصتان، زارعيان.


برچسب‌ها: اشعار رضا اسماعیلی, طلبه مستندساز, منتقدان عزاداری سنتی, عقايد وهابيت
+ نوشته شده در  جمعه ۱ آذر ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

پيشنهاد كافه سينما براي پوشش بازيگران سينما

بالاخره يك سايت سينمايي پيشنهاد لباس مناسب براي سفيران كشورمان داد!

اخيرا پستي در كافه سينما با عنوان "پوشش نامناسب خانم هاي بازيگر ايراني در جشنواره رم و پيشنهادهاي كافه سينما بر اساس مدهاي روز جهان" قرار گرفت و لباس برخي از بازيگران زن فيلم «گس» در جشنواره رم ايتاليا را به نقد كشيد. اما نه براي آنكه با ارزش هاي ما سازگاري ندارد بلكه بابت عدم رعايت نكات زيبايي شناسانه در انتخاب نوع لباس.

جالب آنكه اين بازيگران را به عنوان سفيران كشورمان دانستيم و از سر دلسوزي براي دفعات بعد پيشنهاداتي را گوشزد كرديم!

حال مي توان چند برداشت از انتشار اين پست داشت؛

اول آنكه اين مساله حجاب در ايران درست شدني نيست و بايد به تغيير و تحول ذهنيت زنان امروز جامعه ايران تن دهيم و كم كم بپذيريم كه اين موضوع يك امر عادي و شخصي است و هر كس بايد آزادانه نوع پوشش را انتخاب كند.

دوم آنكه الان به جايي رسيديم كه فقط مي توان جلوي افتضاح را گرفت يعني مثلا بازيگري كه ساپورت يا شلوار تنگ بدن نما همراه با بلوز مي پوشد را به لباسي از مارک مشهور دیور يا نهايتا پيراهن بلند قانع كنيم تا زماني كه انشالله قبح همين موضوع هم برطرف شود و عزيزان به نهايت آزادي برسند.

سوم آنكه زنان ايراني از ابتدا انسان هايي بي حياء، برهنه دوست، بي حجاب، در دسترس و با پوشش بدن نما بوده اند و اساسا دين اسلام هم كه پوشش را پيشنهاد كرده، متاسفانه بسيار متحجرانه و نماد عقب ماندگي بوده است و از طرفي بنابر اسناد تاريخي، غربي ها از ما نمونه برداري كرده اند و به برهنگي روي آورده اند نه ما!

چهارم آنكه مديران فرهنگي ما بايد حقوق ماهيانه را بگيرند و پشت ميزهايشان پا روي پا بياندازند، جهت سوزاندن چربي اطراف شكم به دنبال تردميل با اقساط مناسب بگردند، فقط انتقاد كنند، فكر تازه نكنند، دخترانمان را مشتي انسان هاي فريب خورده بدانند، مشكل را حل ناشدني دانسته و همه را گردن اينترنت و ماهواره بياندازند، جوانان خوش فكر را رها كرده و مدام داد بي پولي بزنند و بعد توقع داشته باشند همه چيز درست شود.

البته گاه هم نداي "وا اسلاما" سر دهند..!


بعدالتحرير؛

حقير زماني در كافه سينما مي نوشتم و اگر دوباره فرصت دست دهد مي نويسم. اما اين مطلب صرفا انتقاد است به فضاي كلي حاكم بر تبليغات فرهنگي كشور كه هم "خر" مي خواهيم و هم "خرما" را!

يا بطور كلي حجاب را آزاد كنيم و يا اينقدر دچار تناقض هاي واضح نشويم. اگر بد حجابي بد است همه جا بد است، استثناءبردار نيست و نبايد بي حجابي عده اي بازيگر را مفروض بگيريم و بعد پيشنهاد زيبايي شناسانه بدهيم. بلكه از اساس و با جرئت و بدون تعارف نوع حجابشان را مورد نقد قرار دهيم و بعد از آن اشكالات زيبايي شناسانه اش را رفع كنيم.

سوال مي كنم، مگر نمي توان پوششي را برگزيد كه هم فرش قرمز را جواب دهد و هم اسلامي ايراني باشد؟




برچسب‌ها: سايت كافه سينما, حجاب دختران, حجاب بازيگران زن سينما, فيلم گس در جشنواره رم
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

جشنواره عکس حوزه نخستین جشنواره ملی در موضوع روحانیت است!

در اوايل زمستان 87 گروه مبلغان هنرمند با همراهي عده اي از طلاب علاقمند در مشهد مقدس به هنر شروع به كار كرد.

اولين برنامه ما سوگواره لحظه هاي عاشورايي بود كه دوره اول آن با محوريت عكس برگزار شد. پس از آن برنامه هايي ديگر در حوزه مباحث نظري هنر با موضوع عكاسي و دين و سينما و دين برگزار كرديم.

 يكي ديگر از ده ها برنامه ي هنري كه اين گروه متصدي آن بود، طراحي و برگزاري جشنواره هنر متعالي بود كه در دو بخش فيلم و عكس روحانيت، كاريكاتور شيطان و وسوسه كه برگزار شد و برگزيدگانش را شناخت.


از بركات اين جشنواره برگزاري نمايشگاه در داخل و خارج از كشور بود و همچنين ده ها نمايشگاه تخصصي كاريكاتور در مدارس سراسر كشور كه با استقبال بي نظير مردم مواجه شد.

برنامه هاي گروه مبلغان هنرمند در زمينه هنر و دين و در چهار عرصه؛ جشنواره و همايش، كارگاه و نمايشگاه، چاپ كتاب، توليد فيلم تا الان ادامه داشته و اكنون اين گروه در قالب اداره هنر و رسانه فعاليت مي كند كه بحمدالله در حد بضاعت توانسته جرياناتي را در فضاي فرهنگي هنري كشور ايجاد كند، البته در حد بضاعت و بدون ادعاي ناصواب.

اما بهانه ي نوشته اين سياهه تيتر خبري است كه چند روز پيش در رسانه ها كار شد؛

جشنواره عکس حوزه نخستین جشنواره ملی در موضوع روحانیت است!

صرفا جهت اطلاع دوستاني كه درباره پيشينه اين حركت تحقيق نكرده اند، چند لينك خبر و يادداشت را  به عنوان نمونه در زير يادآور شده و مي گذرم..

جشنواره عکس با موضوع «روحانيت»/روزنامه جام جم

فیلم 313ثانیه ای با موضوع روحانیت/آگاه پارت

يک هزار و ۸۰۰ اثر به نخستين جشنواره سراسري هنر متعالي در مشهد ارسال شد/ روزنامه خراسان

هنر متعالي؛ بصيرت‌بخش و حقيقت‌جو گذر و گزارشي از نخستين جشنواره هنر متعالي در مشهد/ روزنامه شهرآرا

جشنواره سراسري عكس با موضوع روحانيت برگزار مي شود/خبرگزاري فارس

1800 اثر به جشنوار‌ه هنر متعالي رسيد/ خبرگزاري فارس

فراخوان نخستين جشنواره سراسري عكس با موضوع روحانيت/ خبرگزاري رسا

برپايي نخستين جشنواره عكس روحانيت/ سياست روز

عکاس برگزیده جشنواره هنر متعالی/ سازمان تبليغات اسلامي قزوين

فراخوان جشنواره عكس با موضوع روحانيت/زوم نيوز

نخستين جشنواره سراسري عكس با موضوع روحانيت برگزار مي شود/ راسخون

حميد رضا گيلاني فر در مراسم اختتاميه جشنواره عكس روحانيت/ سايت چيليك

راه يافتگان جشنواره عكس روحانيت/ عكاس مسلمان

جشنواره عکس « روحانیت» با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد/ سايت چيليك

نخستين جشنواره سراسري عكس با موضوع روحانيت برگزار مي شود/ اسلام ناب


برچسب‌ها: جشنواره عكس حوزه, گروه مبلغان هنرمند, جشنواره هنر متعالي, دفتر تبليغات اسلامي
+ نوشته شده در  سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

سید محمد مهدی طباطبایی‌نژاد مدیر جدید مرکز گسترش

این خبر خیلی بی ربط به اون خبر چند وقت پیش درباره شفیع آقا محمدیان مدیر سابق مرکز گسترش نیست بخوانید جالب است تا بیشتر وضعیت همه چیز(!) را بدانید. گاه دلم می سوزد برای چهارمین سوگواره فیلم و عکس لحظه های عاشورایی که فقط برای چند میلیون کارش لنگ ماند!

سید محمد مهدی طباطبایی‌نژاد مدیر جدید مرکز گسترش: در سال گذشته پروژه‌های «لاله»، «شهابی از جنس نور» و«رنج و سرمستی» حدود 90 درصد بودجه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی را در اختیار گرفتند به طوری که در یکسال گذشته 10 میلیارد و 500 میلیون تومان صرف این سه پروژه شده است، در حالی که کل بودجه‌ این مرکز، حدود 12 میلیارد تومان است، به این ترتیب در شرایط فعلی و با یک و نیم میلیارد تومان باقی مانده، هزینه‌های فعالیت‌های دیگر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اعم از بخش‌های مستند و انیمیشن‌، جشنواره‌ها و حتی حقوق پرسنل از همان یک و نیم میلیارد تومان پرداخت شده است.


حمایت 103 سینماگر از شفاف سازی طباطبایی نژاد
حادثه غیرمنتظره در مراسم تودیع مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی!


برچسب‌ها: سید محمد مهدی طباطبایی‌نژاد, مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی, شفیع آقا محمدیان, سینما
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

آلبوم یک خیابان سهم یک افسانه نیست

چند روز پیش برای خرید فیلمی که تازه وارد شبکه خانگی شده به بازار رفتم و فروشنده آخرین اثر مشترک اندیشه فولادوند و کارن همایونفر را به من پیشنهاد داد. ابتدا علاقه ای به گوش دادن این اثر نداشتم چرا که می دانم معمولا آثار این روزهای بازار موسیقی به دور از دغدغه ها و اصالت ها ساخته می شود و گوش سپردن به آنها امری است بیهوده و اتلاف وقت.

اما گویا آلبوم «یک خیابان سهم یک افسانه نیست» با وجود همه ی تلخی هایش و گاه فضای پر از ابهامش قابل شنیدن است.


اینکه سازنده اش در یک نشست خبری می گوید: «هدف من یادآوری مسائلی برای نسل جدید بود، اینکه آن‌ها بدانند اتوبان همت، باکری و چمران فقط گذرگاه‌هایی برای عبور با ترافیک بالا نیستند. دغدغه‌ی من این بود که درد خود را با نسلی شریک شوم که احساس می‌کنم چیزهایی را فراموش کرده است»، شاید انگیزه خوبی برای شنیدن آن باشد (البته من قطعات مربوط به جنگ را پیشنهاد می کنم)

ابتدا مطلب این پست شعر پایین بود و عنوانش را گذاشتم "برای یک هفته دفاع مقدس" (!). عنوان انتقادی اش برای آن بود که چرا همین یک هفته و یک روزهاست که فقط یاد «از خود گذشتن ها» می افتیم؟ حال آنکه مادران و پدران و همسرانی هستند که هر روز برای همین «از خود گذشتن ها» از خود می گذرند.

آنها که فقط یک هفته برای هشت سال دفاع مقدس را جشن می گیرند و بقیه ی سال، نان «از خود گذشتن دیگران» را می خورند! این را نفهمیده اند و ظاهرا نمی فهمند.

 پس تقدیم به آنها که مدام از خود می گذرند..

 این ثانیه های گذران صبر ندارند

شبهای مناجات و دعا صبر ندارند

 سستی نشود قاتل اوقات شریفت

هشدار که این ثانیه ها صبر ندارند

این قافله عشق به تندی گذران است

برخیز که مردان خدا صبر ندارند

 رفتند رفیقان و به دلدار رسیدند

ای وای چه سازم شهداء صبر ندارند

 آنان که بریدند دل از عالم خاکی

یک ثانیه در سیر سما صبر ندارند

 وقتی سخن از باده مستان وصال است

اهل عطش آباد لقاء صبر ندارند

 کو قبله دلهای خداجوی سحرگاه

از هجر مگو اهل ولا صبر ندارند

 با یار سفر کرده بگویید بیاید

ای یوسف دل اهل بکاء صبر ندارند

 لبریز شده کاسه صبر دل عشاق

مجنون صفتان تو شها صبر ندارند

 آنان که به یک جلوه دلدار بمیرند

دیدار گل فاطمهسلام الله علیها را صبر ندارند

این را حاج منصور خوانده و همیشه همراه من است اما شاعرش را نمی شناسم


"‏وقتی به گریه می گذری در رواق ها
سهم تمام آینه هایی، شکسته باش
در انحنای روشن ایوان کنایتی است
یعنی: اگرچه غرق طلایی، شکسته باش" (
حسن دلبری)

شاید بگویی ربطی ندارد اما چه کنم به دلم افتاد دیگر..


از بین کامنت دوستان؛

ای دل نصحیتی کنمت گوش کن
ساغر شکسته باش و می از دست "او" نوش کن ...



برچسب‌ها: دفاع مقدس, اندیشه فولادوند, کارن همایونفر, آلبوم جدید
+ نوشته شده در  سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

تبارک الله از این خمره های سر به خماری

هر چه قدر فکر کردم برای امشب چه بنویسم دلم یاری نکرد، مانند خیلی وقتهای دیگر که در برابر عظمتی قدرت زبان گشودن نداری و هر چه هست در دلت می گذرد. چه برسد اینجا که می خواهی با همه ی وجودت برای تمام هستی ات بنویسی! همان که نهایت آرامش است و هر کس به مقدار نیازش درک می کند این را. پس بگذار چیزی نگویم. تو این شب عزیز دلم نیامد شیرینی این تلاقی عکس و شعر را با شما قسمت نکنم. بخوان.. بچش.. شاید حال ماست این..!

 

 

تو غربت غربا را خودت غریب ترینی

شهنشها ! فتلقّی ! به سرّ ِ حضرت باری

هزار لیل گذشت و به لیلی ام نرسیدم

هنوز در شب اول نشسته ایم به زاری

گریز نیست ز هجران گزیر نیست ز واقع

ولی بیا بگریزم اگر کمی بگذاری

مرا هرآنچه برانی ... به اشتیاق فزودی

به حاجتم کمکی کن خدا کند به تو یاری

تو آنچه هست بگو تا من آنچه نیست بگویم

تبارک اله از این خمره های سر به خماری

به خون شمس شهیدت دو قطره گرم ترم کن

که خاک کشته برآید به سرخ ِ صورت ِ ناری

چه آهوان ِ مقامی کرشمه باز ِ تو هستند

مگر چه راحت ِ امنی قرار بود بیاری

تو و ضمانت گل ها ، تو و شکوفه ی شعری

که مست ِ عطر تو باشد مشام مشک تتاری

تو وحی سینه گشایی کتابتی به ورق کن

که خط به جلوه درآید ... نگار را بنگاری

من از منازل فقرم تو از مراتب غایی

منم درخت زمستان تویی نسیم بهاری

من و دخیل ِچگونه ؟ ... من و چقدر نزاری ...

من و به قبله ی سلطانی تو چشم به زاری


عکس از سید محمد فاطمی

شعر از حافظ ایمانی


برچسب‌ها: شعر ولادت امام رضا ع, علی بن موس الرضا ع, شعر آیینی, حافظ ایمانی
+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

حجاب نعیما طاهری نتیجه امام(ره)+عکس

این اواخر نعیمه اشراقی نوه امام، عکسی از دخترش نعیما طاهری بر روی صفحه فیس بوکش گذاشت و جنجالی به پا کرد. البته ما ایرانی جماعت به این مسائل بسیار علاقمندیم چون متاسفانه دولت نتوانست به وعده اش که ایجاد شغل بود وفا کند و جوانان مدام بصورت خودجوش برای خود ایجاد اشتغال می کنند. هدف خانم اشراقی از این اقدام تبریک به فرزندش بوده بابت جایزه ای که از دانشگاهش در کانادا دریافت کرده است.

 

20 پیامد حجاب نعیما طاهری نتیجه امام (ره)؛


1. امنیت در آمریکا بیشتر از ایران است در نتیجه می توانی بدون حجاب باشی و به شما آسیبی نرسد.

2. فقط تا زمانی که گشت ارشاد باشد حجاب لازم است و در نبود آن هر جور دوست داری باش.

3. آنچه که مهم است کسب افتخار برای کشور است نه حجاب. نمونه اش را در والیبال، فوتبال، کاراته و... به وفور می بینیم.

4. حجاب امری شخصی است و مهم نیست از خانواده امام (ره) باشی یا نه.

5. اساسا خارجی ها چشم پاکند و ایرانی ها هستند که چیز ندیده اند. نمونه اش همین  اظهار نظرها در فیس بوک، گوگل پلاس، وبلاگ و سایت هاست.

6. تا زمانی که حضرت امام (ره) بودند باید زنان ما حجاب داشته باشند بعد از رحلت وجود مبارک ایشان دیگر حجاب لازم نیست.

7. برخی از فرزندان امام مانند برخی از روحانیون روشنفکر این سالها اولویت را انسان بودن می دانند نه با حجاب بودن.

8. از آنجایی که ایشان بطور مداوم در کلاس تفسیر قرآن حضور داشته است، با توجه به آیه مبارکه سوره یس: وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ (و ما در برابرشان حايلى نهاديم و در پشت سرشان حايلى و بر چشمانشان پرده افكنديم ...) از جمیع بلایا و چشمان ناپاک در امان بوده اند.

9. اصلا خداوند متعال به دل پاک و روحیه انسانی بندگان توجه دارد نه پوشش و حجاب آنها.

10.  خارج از ایران پارچه چادری پیدا نمیشود و لذا نباید توقع داشت که ایشان با حجاب روی سن حاضر شود.

11.  جثه ی ایشان کمی بزرگ است و الا اگر خوب دقت کنیم 9 سال بیشتر ندارند.

12.  پوشیدگی مهم است نه چادر. شما خودت را بپوشان جایی از پوستت دیده نشود، حالا می خواهی به قول امروزی ها با ساپورت برو بیرون.

13.  مهم این است که خدا ما را دوست دارد وما هم او را دوست داریم، بقیه اش کار شیخ هاست.

14.  خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد.

15.  خدایی که اینقدر مهربان است به خاطر یه ذره مویی که بیرون است دلش نمی آید مارا عذاب کند.

16.  همین که از اقوام امام خمینی (ره) باشی آخرتت تضمین است چه برسد که نتیجه امام باشی.

17.  فقط در ابتدای انقلاب ضرورت ایجاب می کرد زنان حجاب داشته باشند، الان دیگر آزاد باش.

18.  دختری که پایش را از ایران گذاشت بیرون تا وقتی که آنجاست ایرانی به شمار نمی رود.

19.  کلا مردم جامعه ما دو دسته اند یا بی دین هایی که به حجاب اعتقاد ندارند یا متدینانی که به حجاب علاقه ای ندارند.

20.  و موارد دیگر(!)

 

تقریبا اتفاقی عادی است که هر چند وقت یکبار موضوعی اینچنینی مخصوصا در تابستان(!) این مساله را داغ کرده و می برد در صدر اخبار البته بیشتر در فیس بوک و تلویزیون های خارجی نه ایران(!) و باز دوباره سرد می شود و یادمان می رود.

چیزی که این وسط غمبار است غربت همیشگی حجاب است که برایش درست فکر نکرده ایم و شاید نمی خواهیم فکر کنیم..!


شاید «نعیما» نخواهد «خمینی» باشد/ رضا نساجی

وضعیت اورژانسی موضوع حجاب/ محمدرضا زائری

نوه امام: هایده و مهستی از زیبایی های موسیقی ما هستند

نامه عذرخواهی نعیمه اشراقی به خانواده شهدا


برچسب‌ها: حجاب نعیما طاهری, نعیمه اشراقی, نتیجه امام خمینی, کشف حجاب
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

نکته جالب از زبان شفیع آقا محمدیان

به نقل از خبرگزاری فارس؛

مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی با تاکید بر اینکه به عهدش با جواد شمقدری داده وفادار بوده است،‌ گفت: به ایشان قول دادم طی مدت حضورم در مدیریت مرکز نه فیلمنامه‌ای بنویسم و نه فیلمی بسازم که به عهدم وفا کردم، اگر در کاری هم عنوان تهیه کننده داشتم این عنوان حقیقی نبوده است و به جایگاهم در مرکز بر می‌گشت.

شفیع ‌آقامحمدیان در خاتمه در پاسخ به این سؤال که آیا در مرکز می‌ماند یا خیر گفت: از اینکه بمانم یا نمانم فقط خدا خبر دارد اما شخصا دوست ندارم در مرکز بمانم چرا که فیلم‌ساز هستم و با فیلم می‌توانم حرف‌های جدی‌تر را مطرح کنم.

طلبه ها بعد از اینچنین جملاتی، عباراتی همچون؛ فتامل، فیه تامل یا فافهم به کار می برند!


برچسب‌ها: مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی, سینما, شفیع آقامحمدیان, جواد شمقدری
+ نوشته شده در  سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۲ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

نقد فیلم بوسیدن روی ماه

تقدس زدایی مقدس

یک فیلم بی ادعا و گرم و صمیمی از کارگردان طلا و مس که به روایت بی آلایش قصه ای انسانی و ساده پرداخته و موفق هم بوده است. همایون اسعدیان در همکاری دوباره اش با منوچهر محمدی روزهای پایانی زندگی مادر شهیدی (احترام) را به تصویر می کشد که درگیر ایثاری دوباره است و می خواهد پس از بیست سال بدن پسر شهیدش را برای دلخوشی دوست این سالهایش فروغ، هدیه کند تا شاید اینگونه بتواند دل او را شاد کرده و با خیالی آسوده به سوی مرگ بدرقه اش کند.

با اینکه این فیلم در روند فیلمسازی اسعدیان نقطه ی اوج محسوب نشده و ادامه همان فضای اثر قبلی اوست و حتی بی رمق تر از آن از حیث داستان، اما مفهومی بلند، تازه و امروزی را در خود دارد. تاکیدی بر فاصله ی نسل حاضر با انسان های چند دهه پیش که در همین کوچه و خیابان های شهر زندگی می کرده اند. انسان هایی با اخلاق، از خود گذشته، صمیمی و ایثارگر که امروز تنفس برایشان سخت شده و با این زمانه جور در نمی آیند. آدم هایی که روحیه انسان دوستی شان باعث می شد حتی از مهندسان جوان در حال کار فراموش نکنند و به فکر آب و غذایشان باشند، نوع دوستی برایشان ارزش بود و تحمل دیدن تصادف و دعوا را ندارند و حداقل به راحتی از کنارش نمی گذرند. اما اکنون در تقابل با انسان هایی منفعت طلب، مصلحت اندیش و از اخلاق به دور قرار گرفته اند که فقط به خود فکر می کنند و بس. خیلی از مفاهیمی که روزگاری ارزش بوده امروز برایشان اهمیتی ندارد و یا کسی نیست آگاهشان کند و بیدارشان سازد.

"بوسیدن روی ماه" این تغییر شرایط را با سکانس های مختلف بارها به بیننده گوشزد می کند. آقای فیض(با بازی صابر ابر) مسئول ستاد مفقودین برای اشیاء باقیمانده از شهید حرمت و هویتی قائل نیست و تصمیم احترام (با بازی شیرین یزدان بخش) مادر حسین را برای تعویض شهدا، بچه گانه و احمقانه می داند و یا همسر شهیدی را که برای یافتن بدن عزیزش از او التماس می کند، تهدید به دستگیری و آبروریزی می کند و در عوض تا دلتان بخواهد فرافکنی کرده و کارها را به آقای فومنی کارمند زیر دستش ارجاع می دهد.

جالب آنکه برخی از مخاطبان فیلم، شخصیت این جوان عصبانی و تازه به دوران رسیده را به چهره حکومت و نظام الحاق کرده اند به بهانه تصویر امام و رهبری که بر روی دیوار اتاقش نصب شده است، غافل از اینکه زمانی نه چندان دور حاجی مصطفوی (با بازی مسعود رایگان) زیر همین دو قاب عکس کار بسیاری از مادران و همسران شهدا را راه انداخته و هیچ گاه طمع پست و مقام و فشار بالاسری او را به چالش گرفتار نکرده است. این همان ستاد زمان جنگ است که فقط آدم ها و رنگ دیوارهایش در حال تغییراند و یقینا اشکال به اجزاء وارد است و نه به ساختار. دقیقا نقد به آدم های امروز است نه به جایگاه آن ها. آدم هایی که مرگ عده ای از دانش آموزان در استخر پارک را از یاد برده اند و همین ها رزمندگان جنگ را به مانند ماشین های اسقاطی می نگرند.

بله البته باید اعتراف کرد که منوچهر محمدی طی سال های فعالیتش در سینما و در مقام تهیه کننده همواره متن هایی را برگزیده یا پیشنهاد کرده که  از شخصیت های اصلی فیلمنامه اش تقدس زدایی می شود و جنبه های انسانی مورد تاکید قرار می گیرد و این از کیاست و تیزبینی اوست. اینجاست که کارگردان فیلم های او می تواند به راحتی شخصیتش اصلی اش را کالبد شکافی کند و به نقد بکشد. زیر نور ماه، مارمولک، طلا و مس و همین "بوسیدن روی ماه" از آن دست فیلم های شاخص اوست.

در بوسیدن روی ماه فیلمساز خواسته تا تابو و قالب معهود ذهن ما را در مواجهه با شخصیت شهید و مادر او بشکند تا با ویژگیهای انسانی و ارزش های اخلاقی او روبرو شویم. اسعدیان در طلا و مس زندگی طلبه ای را روایت کرد که با همسرش دچار چالش شد و بر سرش فریاد کشید، اجازه داد تا فرزندانش موسیقی گوش کنند و اما در پایان دانست که عرفان عملی مقدم بر عرفان نظری است. در این فیلم هم فهمیدیم که حسین شهید سال های جنگ، آهنگ های فرهاد و داریوش گوش می داده و به همراهش دوست همرزمش محمد، عاشق دختری شده اند که در نهایت نصیب هیچ کدام نشده است.

تصویر دیگری از فاصله این نسل با جوان های چند دهه پیش را در رابطه ی مخفیانه نگار (نوه احترام) با دوست پسرش و صحبت های بی پروای با او شاهد هستیم، حال آنکه حسین و محمد سال ها پیش برای خواستگاری از خجالت تا فرق سر قرمز می شده اند. اما نکته دقیق در اینجا رفتار احترام به عنوان مادری از نسل های قبل است که هیچگاه نوه اش را با زور و فشار امر به چیزی نمی کند و برای نماز و حجابش تنها به اشاره ای بسنده می کند تا فضای انتخاب آزادانه از او سلب نشود. گویا غالب مادران شهدا و رزمندگان آن روزها اینگونه بوده اند و نوع نگاه و اعتقاد گره خورده با فرهنگ بوده است که حسین و محمد و امثال آنها را به جبهه ها کشانده است نه ماده و قانون و تبصره ها که این اختیار و انتخاب آزادانه ارزش تصمیم آنها را دو چندان می کند.

به هر روی آخرین ساخته اسعدیان اثری خوش ساخت و با بازی های روان و باورپذیر است که توانسته برخی ارزش ها و جزئیات فراموش شده را به گوش تماشاگر برساند تا نهیبی باشد برای خیلی از غافلان در هر رده و طبقه ای، که تا کی می خواهیم شاهد مرگ ارزش ها باشیم؟


بعدالتحریر؛

فیلمی بی ادعا و صمیمی/ روزنامه خراسان

تقدس زدایی مقدس / روزنامه شهرآرا


برچسب‌ها: بوسیدن روی ماه, همایون اسعدیان, سینما, سیاسفید
+ نوشته شده در  دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۰ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

نقد فیلم طلا و مس

طلا یا مس؟ کدام روحانی منظورتان است؟!
نقد فیلم طلا و مس با نگاه طلبگی

شاید تا این لحظه فیلم طلا و مس را در جشنواره فجر، اکران عمومی یا منزلتان دیده باشید. فیلمی که صاحب نظران، منتقدان و مردم عادی به تجلیل و تمجید از آن پرداخته و تحت تاثیرش قرار می گیرند و حتی چندبار  از سوی حوزه علمیه و نهادهای وابسته مورد لطف قرار می گیرد. فیلم «طلا و مس» آخرین ساخته همایون اسعدیان به تهیه کنندگی منوچهر محمدی است. تهیه کننده ای که فیلم زیر نور ماه و مارمولک را در کارنامه خود دارد.
فیلم داستان طلبه جوانی به نام «آسیدرضا» را روایت می کند. سیدرضا به همراه همسر، دختر و پسر خردسالش که از نیشابور به تهران می آیند تا بتواند نزد یکی از بزرگان حوزوی، درس اخلاق بخواند. ولی درس خواندن او مصادف می شود با شروع بیماری همسرش «زهرا سادات». یک بیماری سخت که مرد جوان را با موقعیت های تازه ای روبرو می کند...
این بار هم مثل فیلم «زیر نور ماه»ساخته سید رضا میرکریمی و «پا برهنه در بهشت» ساخته بهرام توکلی، شخصیت اصلی داستان یک طلبه است. کارگردان خواسته است زندگی طلبه شهرستانی را به تصویر بکشد که وارد شهر بزرگ تهران می شود و تنها خواسته اش این است که به درس و طلبگی اش مشغول باشد. از همین رو نظر مدیر مدرسه علمیه را جلب می کند تا بتواند سر درس استاد اخلاق به نام حاج آقا رحیم حاضر شود. قرار است طلبه ای که در ابتدای فیلم می بینیم در یک سلوک چند روزه متوجه بعضی حقایق شود و نگرشش نسبت به زندگی تغییر کند.
او قرار است بفهمد که همه ی زندگی یک روحانی فقط درس و بحث نیست بلکه عشق و محبت بعد دیگری از زندگی است. فیلم می خواهد بگوید گاهی طلبه ها از بعضی داشته هایشان فراموش می کنند و یا گاهی اصل را رها کرده و به فرع می پردازند. و اینکه تمرکز بر روی علوم حوزوی به شکل نظری صرف موجب می شود برخی از حقایق زندگی که در مرحله عمل معنا می شود مورد غفلت قرار گیرند که در این فیلم بیشتر تکیه بر مباحث اخلاقی دارد. خب قاعدتا داستان نیاز به اتفاق مهمی دارد تا بتواند مسیر زندگی آسید قصه ما را عوض کرده و او را به تفکر وادارد.
بیماری ام اس زهرا سادات موجب تنهایی سیدرضا می شود و او را با مخارج بیمارستان روبرو می کند. سید که منبر نمی رود مجبور است برای کسب درآمد قالیچه ای را ببافد تا از فروش آن مخارجش تامین شود. در واقع قالیچه در این فیلم نماد محبتی است که ذره ذره ایجاد شده و به راحتی زیر پا می افتد و فراموش می شود. دوری از همسر نگاه سید را به ادامه زندگی و طلبگی اش تغییر می دهد. کارگردان فیلم در مصاحبه ای گفته: قرار است ما در فیلم شاهد عشق ایرانی باشیم و لذا به جزئیاتی اشاره می شود که معمولا در زندگی مورد غفلت واقع می شود.اینکه آقای اسعدیان بعد از فیلم «ده رقمی» سراغ چنین موضوعی می رود و اثری را تولید می کند که شاخک های بعضی به کار بیفتد و مفهومی منتقل شود جای بسی خوشحالی است. اما آیا فقط همین که یک طلبه را کاراکتر اصلی فیلم قرار دهیم و به امید نشان دادن عشق ایرانی  او را دچار تغییر نگاه کنیم کافی است؟
آیا من طلبه به عنوان مخاطب فیلم، می توانم فقط برخی جزئیات را دریافت کرده و از بقیه اتفاقات فیلم صرف نظر کنم؟ بنده می پذیرم که فیلم دارای قصه ساده و روانی است به دور از اغراق و پیچیدگی های بی فایده و قطعا با توجه به فضای صمیمی و بازی های موثر رابطه خوبی با آن برقرار می کنم. همچنین معتقدم کارگردان تجربه ای جدید در ارائه یک باور دینی داشته است که همان سیر از اخلاق نظری به اخلاق عملی است ولی با این حال از برخی ریزه کاریها نمی توانم بگذرم.
شروع فیلم با حضور طلبه در مدرسه علمیه است که از اینجا با او همراه می شویم. آسیدرضا طلبه ای فاضل است و نمرات خوبی دارد. در مترو سرش کاملا داخل کتاب است به طوری که متوجه حضور دخترک فال فروش نمی شود و به او کمک نمی کند، در خانه همسرش به او کاری می سپارد و او توجه نمی کند. وضویش را که می گیرد می گوید: «اونوقت گفتی چی کار کنم؟»، زهرا سادات برایش شال می بافد و او رفتار سردی دارد و وقتی احساس درد می کند سیدرضا به او می گوید: «زهرا سادات شما حالت خوبه؟»که البته از این گونه ضمایر و اشاره های کلامی در فیلم زیاد است که انگار این دو نفر دو روز است همدیگر را دیده اند.
وقتی دکتر از بیماری همسرش می پرسد می فهمیم سیدرضا چند ماه است از این موضوع بی اطلاع بوده، آسید رضا به ملاقات همسرش می رود و متوجه بخش زنان بیمارستان نمی شود و داخل می شود پرستار هم با او برخورد تندی می کند و در جایی همان پرستار با کنایه می گوید: همین یکی(زن) را دارید و یا متذکر می شود که موقع ورود به اتاق یاالله یادتان نرود. در پلانی دیگر وقتی آسیدرضا را با لباس روحانیت می بیند می گوید: حاج آقا خیلی بهتون میاد، چرا نمی پوشین؟ بعضی اوقات به دردتون می خوره...
آسیدرضا هیچ ثباتی در پوشیدن لباس ندارد بعضی وقتها می پوشد و خیلی وقت ها نمی پوشد که جایی دیدم نوشته اند چون خود را لایق نمیداند همه جا نمی پوشد! در نبود زهرا سادات دستپاچه و سراسیمه است، دخترش عاطفه را ارباب صدا می زند، کم تحمل است و در جواب عاطفه که می گوید: بچه نای نای(موسیقی) می خواد ابتدا مخالفت می کند و بعد به شرط کشیدن پرده های اتاق موافقت می کند و آیدا خانم عقب مانده، ضبط را روشن می کنند و بچه ها شاد می شوند.
زمانی که پرستار قصد ورود به منزل آسیدرضا را دارد طلبه جوان به شدت دچار تردید و دو دلی می شود که آیا آن پرستار را داخل خانه راه دهد یا نه. ابتدا از خانه بیرون می رود، باز می رود داخل، در را باز می گذارد شتابزده پرده ها را کنار می زند و در همین حال با پرستار صحبت می کند. خلاصه پلان ها و سکانس های دیگر که مجال بیانش در این مختصر نیست مثل برخوردهای مدیر مدرسه و دیالوگ های دوست طلبه اش و... هر کدام از این صحنه ها در فیلم می تواند نماد تفکر و عقیده ای نسبت به صنف روحانیت باشد که امیدوارم مرا به جزئی نگری و عدم آشنایی با هنر سینما متهم نکرده و کمی انصاف دهید چرا که طلبه طلا و مس با دیگر فیلم های هم خانواده اش فرق می کند.

به نظر نگارنده عموم مردم ما هنوز درک درستی از زندگی روحانیت ندارد و همین امر موجب می شود فیلمی با این نگرش ساخته شود. کارگردان برای اینکه فیلمش را به فضای طلبگی نزدیک کند در برخی سکانس ها دچار اغراق شده و حتی در انتهای فیلم با آوردن دیالوگ های حاج آقا رحیم حاضر است از ظرافت های هنری و تصویری فاصله گرفته و کلام حاج آقا را مکررا بر سر مخاطب بکوبد که هر طور شده اینها را بفهم. اگر نظر کارگردان این است که مشغولیت طلبگی سید رضا را از محبت به همسرش واداشته به نظر من این موضوع فراگیر نیست چرا که متون دینی شیعه پر است از امر به محبت، ابراز عواطف به همسر و بسیار مسائل جزئی دیگر نموده که موجب استحکام بنیان خانواده می شود. اساسا ما قائلیم دین برنامه و روش زندگی صحیح را ارائه می دهد و از آنجا که روحانیت علوم دینی را فرا می گیرند اصل اولی این است که ابتدا باید خود پایبند به این مسائل بوده و سپس آن را تبلیغ و ترویج کنند.
اگر سیدرضای «طلا و مس»نتوانسته فرزندانش را متوجه حرمت موسیقی با آن مختصات کند مشکل اوست، چه بسا طلابی که با رعایت احادیث اهل البیت علیهم السلام با فرزندان رابطه ای تاثیرگذار برقرار نموده اند و جای آن کمبود ها را پر نموده اند تا نیازمند شنیدن موسیقی نباشند. مگر در سیره امیر المومنین علی ارواحنا له الفداه نخوانده ایم که حضرت خم می شدند و حسن و حسین علیهما السلام بر پشت ایشان سوار و حتی ایشان صدای چهارپایان را در می آوردند. وقتی عاطفه پدرش را با لباس روحانیت می بیند باید به او افتخار کند نه آنکه از او فرار کند.
چرا سیدرضا برخورد با زن نامحرم را در لحظه ورود به خانه اش نمی داند و اینقدر دچار تزلزل و دل نگرانی شود؟ آیا معیار درستی در این مواقع نیست؟ اگر شخصیت اصلی فیلم طلبه نبود و تنها یک شخص مذهبی بود اینقدر حساسیت نبود و آن را فیلمی ارزشی، اخلاق مدار و تاثیرگذار می دانستیم اگر چه که الان هم تا حدی همینگونه است اما سوال اینجاست چه لزومی داشت شخصیت یک طلبه سوژه واقع شود و اینقدر منفعلانه باشد که پرستاری در بیمارستان او را متوجه کمبودهای رفتاری اش کند؟ چرا به نقش روشنگری و راهبری طلاب اشاره نشد؟
در فیلم «زیر نور ماه» شاهد بودیم که سید حسن با تمام تردیدهایش درباره پوشیدن لباس هیچگاه از هویت خود فاصله نگرفت و در «پا برهنه در بهشت» هم، اما در این فیلم می توان این موضوع را مورد سوال قرار داد. به عبارت دیگر در آن دو فیلم سید حسن و یحیی به دنبال خودشان می گردند و هنوز شخصیت طلبگی شان شکل نگرفته است و سئوالاتی برایشان مطرح است پس اگر در جاهایی دچار تردید شوند طبیعی است و در خدمت داستان، اما در طلا و مس ما با شخصیتی کاملا حوزوی روبرو هستیم «آسید رضایی» که ملبس شده و شاگرد درس خوان حوزه است، لذا درباره ی تصویری که از او نمایش داده می شود می توان به دقت قضاوت نمود. از همین روی به راحتی می توان فهمید که اسعدیان کمترین نقش را برای یک طلبه و شخص روحانی در نظر گرفته و به شکل بدی از این صنف دفاع می کند که گاه همین دفاع بد از صد ضربه بدتر است چرا که کمترین تاثیر و بیشترین انفعال را برای این بخش تاثیرگذار جامعه در نظر گرفته است.
روی هم رفته این فضای ایجاد شده برای آسیب شناسی و تحلیل شخصیتی روحانیت مسیر تازه ای است که هنرمندان و فیلمسازان می توانند در آن گام بردارند و البته برای تاثیرگذاری بیشتر اینگونه آثار، الزامات و شرایطی نیاز می باشد که در این زمینه برخی فعالیت ها را می توان پیشنهاد داد مثل مطالعه دقیق احوالات حوزویان، تولید داستان بر اساس زندگی علماء، ساخت فیلم مستند با هدف بازکاوی احوالات طلاب علوم دینی،  مشاوره های دقیق در حین نگارش فیلمنامه. امید آن است که در ادامه چنین روندی، فاصله ناخودآگاه و نالازمی که گاه بین روحانیت و مقوله هنر احساس می شود، به طرز علمی و هنرمندانه ای تبیین و آسیب های احتمالی آن مورد نقد واقع شود.

برچسب‌ها: نقد فیلم طلا و مس, همايون اسعديان, بهروز شعيبي, روحانيت و سينما
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۹ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

جشنواره ادبي هنري حوزه

باز هم چند ماه گذشت و نتونستم چيزي بنويسم تا شايد اينطوري آرامش بگيرم.

اينو نگفتم كه فكر كني تا امروز آرامش نداشتم اما اينم بدون كه آرامش در جهان كنوني هنر مي خواد.

چندتا جمله كه سعي مي كنم كوتاه باشه:

- بهمن و اسفند پارسال خيلي شلوغ بودم بيشتر وقتم پر بود با درسهام، فيلم ها، كنگره، جشنواره و طلبه ها

- سر و كله زدم، با كلمه كلمه و عبارت به عبارت كتاب آخوند كه كار هر روزمه.

- به عنوان مشاور قرار بود در جريان برگزاري كنگره عاشوراپژوهي حضور يابم كه در نهايت مسئوليت  برگزاري به من واگذار شد. به لطف اهل بيت ع امسال تعداد مقالات چهل و پنج درصد افزايش داشت. ديگه از بقيش نپرس.

- بيشتر فيلم هاي جشنواره رو ديدم كه نشد چيزي براشون بنويسم. طلا و مس برام فيلم مهمي بود با مادرم رفتم و ديدمش. او براي دختره گريه كرد، فيلم روان و با ساختاري ساده بود و لحظاتي زيبا كه البته با كمي تدبير در فيلمنامه مي تونست از برخي سكانس هاي شعاري فرار كنه و قصه دلچسب تر بشه. شخصيت طلبه كمي با طلبه هاي امروز متفاوته و زخمي كه در قصه نهفته است براي يك فيلم روايتگر كافي است تا پيامش منتقل بشه ولي سكانس پاياني با چماق مي زنه تو سرت كه تعالي فقط در تحصيل نيست و سلوك واقعي در جزء جزء زندگي نهفته است، خب بماند.

- به رنگ ارغوان هم جداي از كارگرداني حاتمي كيايي اش در اكران لطمه ديده بود  به خاطر  برخي تغييرات و اينكه بعضي از سكانس هاش مال امروز نبود يعني ديگه كارايي نداشت و حتي دور از شخصيت كارگردان. اما مي دوني كه خوبي آقا ابراهيم صداقتشه و فيلم خودش رو مي سازه به اين و اون هم كاري.. يه جايي مي گفت "من ديكته نوشته شده ام".

- "دومين جشنواره ادبي هنري حوزه" نه سخت بود و نه سهل

مي دوني سختيش در اين بود كه هنوز فعاليت هاي هنري در سطح حوزه علميه به صورت جزيره اي و پراكنده است به همين دليل جمع كردن طلاب هنرمند دور هم كار سختي بود و در عين حال از هر كي دعوت كرديم براي شركت با اشتياق پذيرفت كه خداروشكر نتايج مطلوبي رو ديديم و ديدند.

و خلاصه روزهاي خوبي بود.

اما سال جديد و تفكر و سلوكي كه به نتيجه اي منجر شد.

تو اين مدت  فكر كردم و به نتيجه اي رسيدم و اون اينكه "يا من خيلي چيزها رو نمي بينم، يا نمي تونم  ببينم و يا نبايد ببينم پس من نابينام..."


برچسب‌ها: جشنواره ادبي هنري حوزه, هنر ديني, حوزه علميه خراسان, مسعود زارعيان
+ نوشته شده در  دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۹ساعت   توسط مسعود زارعیان  | 

مطالب قدیمی‌تر