- چهل روز رفتم حرم و از حضرت رضا(ع) خواستم طلبه شوم؛ یادم
نمی آید از ایشان خواسته باشم مجتهد، مدرس، منبری و .... شوم؛ زیرا پیش از طلبگی با
توجه به فضای خانوادگی، داستان و رمان زیاد می خواندم ، کمی خطاطی و تذهیب کار می
کردم و با ادبیات و هنر آشنا بودم. می
خواستم دین را بشناسم و بعد داستان نویس بشوم. میخواستم از جنس انسان هایی که شناخت
کاملی از دین و مذهب دارند، بشوم و پس از آن محتوای سترگ فرهنگ اسلامی را به زبان
داستان و رمان بنگارم.
شروع طلبگی من با دغدغه ای اینگونه بود... اینکه چرا بسیاری
از ابزارها و فرصت ها برای تبلیغ فرهنگ شیعی
مورد استفاده قرار نمیگیرد؟
از سال 78 در حوزه هایی که برای نوجوانان احساس خلأ کردم، چند
جلد کتاب نوشتم و در ادامه همان دغدغه ها از سال 1381 به عنوان کارشناس ادبیات وارد
دفتر تبلیغات اسلامی شدم و پس از آن به عنوان مدیر گروه ادب و هنر اسلامی به انجام وظیفه پرداختم.
به بهانه برگزاری دومین جشنواره ادبی هنری حوزه چند دقیقه ای را با دوست خوبم امیر مهدی حکیمی مدیر سابق گروه ادب و هنر معاونت آموزش دفتر تبلیغات اسلامی به گفتگو نشستم و او از دغدغه ها و درد دلهایش گفت که خواندنی است...
قبلا از طولانی شدن متن عذرخواهی می کنم چون حیفم آمد همه را قرار ندهم.
* هنر در جهان امروز چه جایگاهی در نشر مفاهیم دینی دارد؟
هنر در جهان امروز و به طور کلی در طول تاریخ از جایگاه ویِِژه
ای برخوردار بوده و هست. استفاده از هنر در شکلهای مختلف آن از روزگاران گذشته
مورد توجه بوده. اسلام نیز به این امر اهمیت داده و این گونه بوده که در تمام
تاریخ تشیع از ابزارهای هنری همچون شعر، نثر، شبیه خوانی و
.... استفاده می شده است. همیشه شعرا از ائمه صله دریافت میکردهاند نه
فقها و متکلمان و... زیرا شعر بیان هنری است که با روح انسان عجین می شود و نفوذ
می کند لذا همیشه مورد توجه ائمه بوده البته شاعر متعهد و شعر پر محتوای آن مورد
توجه ائمه بوده است. شعرا به گونهای بیان رسانهای و گسترش دهنده فرهنگ شیعه بوده
اند.
همانطور که نشر فرهنگ مسیحی بیشتر از طریق نقاشی بوده، نشر
فرهنگ شیعی نیز از طریق شعر، تعزیه خوانی که نوعی تئاتر بومی بوده صورت گرفته است.
اما در دو سه قرن اخیر و به ویژه صد سال گذشته و با ورود تصویر، جهش عظیمی در
استفاده از ابزارهای هنری ایجاد شده است که متاسفانه ما در استفاده از این ابزارها
به عکس پیشینیان خود کوتاهی کرده و اهمیت چندانی به این مهم ندادهایم؛ و پا به پای رشدی که دنیا در این زمینه دارد، جلو
نیامده ایم.
از سوی دیگر باید بدانیم که هنر چیست و استفاده از آن چگونه
ممکن است. نگاه ابزاری به هنر نگاه درستی نیست؛ هنر به معنای عامش، جوشش درونی انسان
هنرمند و خلق اثر هنری است.
اگر به این برسیم که ما نیازمند تربیت هنرمندانی هستیم که
باورهایی از جنس دین و گزاره های دینی دارند، آنگاه این پرسش پاسخ داده خواهد شد
که در آموزش آیا فقط باید به تکنیک های هنری و خلاقیت هنری و در نهایت تربیت یک
هنرمند بسنده کنیم یا دغدغه این را داشته باشیم که این ها اثر دینی خلق کنند.
چرا که وقتی طلبه ای در این عرصه وارد میشود، ذاتا و وجودا
درگیر با مفاهیم دینی است و سر بر آستان فرهنگ شیعی می ساید. لذا تنها باید به او
جوشش هنری یاد داد و هنر را به او تزریق کرد تا خلقهای فوق العادهای از او سر
بزند. اما اگر بخواهیم او را در حیطه کوشش هنری وارد کنیم هیچ خلق هنری جالب توجهی
نخواهد داشت.
رهبر معظم انقلاب در جایی این مضمون را می فرماید « ما در
هنر متعهد فقط نیازمند به مضمون نیستیم ما نیاز داریم به تکنیک هنر و فهم خود هنر
و قدرت هنری و فهم تکنیکی و شناخت زبانی هنر تا خلق قوی انجام دهیم..»
در جهان امروز، غرب هنر را فهم و هضم می کند و تکنیک ها را
خوب یاد می گیرد و خلق هنری را و آنچه می خواهند را در این قالب ها ارائه می دهند.
ما نیز نیازمند فهم هنریم، تا بتوانیم کارهای قوی و هنرمندانه ارائه دهیم.
* این پیشرفت غرب در زمینه نشر مفاهیم اعتقادی اش به چه
دلیل اتفاق افتاده است؟
فهمیدن هنر و شناخت دقیق از شکلهای مختلف آن، و استفاده
درست و هنرمندانه از موفقیتهای غرب است. البته این به معنی این نیست که هر چه
آنها ساختهاند صحیح است؛ اما هنرمندانه است.
در ایران نه تنها در فضای دینی که حتی در فضای هنری ما مثل
سینما، ادبیات داستانی، عکس و گرافیک و... یک سری تقلیدهای کورکورانه شکل گرفته و
کار جدیدی خلق نکرده ایم به جز موارد انگشت شمار که تبدیل به یک جریان نشده است.
از یک سو چون این هنرها وارداتی بوده موضع گرفته شده و از
سوی دیگر بعضا شیفتگی بیش از اندازه مانع شده کارهای جدیدی در این زمینه در ایران
تولید کنیم. لذا هیچ گاه به شناخت واقعی این جریانات نرسیدیم؛ در داستان سبک بومی
خود را نداشته ایم، سینما تا قبل انقلاب، سینمای فیلم فارسی بوده مگر تعداد اندکی
از فیلم ها و بعد انقلاب هم کارهایی شده اما تبدیل به جریان نشده است.
نگاه کنید به رئالیسم جادویی که در امریکای لاتین شکل گرفته، و از میان خرافه ها و باورهای سرخ
پوستی جریانی نو و سبکی جدید تولید شده و تقریبا همه دنیا را درنوردیده است. اینها
چه کردهاند که این باورهای سرخ پوستی را با عنوان رئالیسم جادویی منتقل کرده و
همه را به تقلید وا داشتهاند؟
دو نکته در این زمینه قابل توجه است؛ نخست، فهم داستان مدرن
و تمام تحولات و تطورات ادبیات داستانی در این چند قرن و پس از آن بومی سازی، در
میان داستان نویسان و ادیبان آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی شکل گرفته و سپس به
خلق آثار هنری پرداختند.
ما در اکثر بسترهای هنری دچار تضادهای اینگونه هستیم. یعنی
فضایی وجود ندارد تا جمعی بیایند خارج از این خودی و غیرخودی ها بعد از فهم دقیق
جریانات هنری، از سر جوشش و خلاقیت کارهای جدید خلق کنند.
اما حوزه علمیه، فضایی است که به دلیل روحیه کنکاشگر و
جستجوگر و تتبع و دقت طلبگی میتواند این کار را انجام دهد؛ به شرط آن که یک مسیرهایی
را باز بگذاریم که این تجربهها شکل بگیرد نه اینکه دست طلبه را ببندیم.
* برخوردهای افراطی را یکی از عوامل عدم شناخت صحیح جریانات
هنری در کشور دانستید، آیا روحانیت و فضای حوزه نیز ممکن است در مواجهه با این
جریانات دچار افراط و تفریط شود؟
اگر درست برخورد نکنیم بله این امکان وجود دارد؛ کمااینکه
تاکنون هم نمونه هایی داشته ایم.
اگر فهم درست و بهره گیری صحیح از سبک ها و گونههای هنری نباشد، به گونهای که عدهای به مخالفت برخاسته
و عدهای به دلیل این مخالفت ها به تعریف و تمجید برخیزند؛ حوزه نیز دچار افراط و
تفریط خواهد شد.
ما توانایی خلق جریانات و سبک های جدید متناسب با فرهنگ و
اعتقاداتمان را داریم، تنها باید اجازه کنکاش عالمانه و آگاهانه و خلق آن ها را به
طلبه بدهیم.
در آموزش ها نباید نگاهمان تنها تربیت آدم هایی باشد که بتوانند
از یک سری تکنیک استفاده کنند، بلکه هدف باید ایجاد خلاقیت هنری و فهم دقیق فضای
هنری باشد. زیرا طلبه ذاتا دغدغه دین و معنویت دارد، فقط باید اجازه بدهیم فهم
دقیقی پیدا کند تا جوششهای خوبی شکل بگیرد.
* علت حساسیت نسبت به مباحث هنری در حوزه چیست؟
همان علتی است که در خارج مجموعه حوزه نیز وجود دارد، اینکه
سریع تا می بینند از جایدیگری آمده در مقابلش موضع میگیرند. از سوی دیگر چون
شناختی از آنها نیست، در مقابلش موضع گرفته میشود. انسان دشمن چیزیست که از آن
آگاهی ندارد.
این دیدگاه باید تغییر کند؛ مگر خداوند متعال نمیفرماید که
انبیا به لسان قوم خود تبلیغ می کردند تا بتوانند با آن ها ارتباط برقرار کنند، ما
چقدر توانستهایم این ارتباط را برقرار کنیم؟ چند تاریخ اسلام با بیانی شیوا و
زیبا داریم که خواننده را خسته نکند؟ چقدر وبلاگ نویس حوزوی قوی داریم؟ در حوزه
سینما چقدر حضور جدی پیدا کردهایم؟
این ها شیوه های نوین نشر فرهنگ است. شما ببینید یک فیلم
خوب چقدر تاثیر گذار است؟ در حالی که
دیدگاه فعلی این است که اگر طلبه ای سراغ فیلم و سینما، هنر برود از طلبگی خارج
است.
توجه کنید ماه رمضان یک فرصت تبلیغی ویژه است و پس از افطار
فرصتی برای جلسات تفسیر، قرآن، نهج البلاغه و اخلاق بود؛ اما در این سالها شبکه
های مختلف تلویزیون، تا نیمه شب سریال پخش میکنند. این امر افراد پای منبر را
کاهش داده است. اگر ما در این فضا حضور پیدا نکنیم چه چیزی را از دست داده ایم؟
اگر پا به پای آن ها پیش نرویم عقب میمانیم و آن گاه بیگانگان این فضا را به دست
میگیرند.
هنوز ادبیات و هنر در حوزه یک حاشیه و درسایه است. تا وقتی
در سایه حرکت میکند اتفاقی نمیتواند شکل بگیرد. اما اگر در متن بیاید میتواند
تاثیرگذار باشد و البته این مسالهای است که 50 سال پیش باید به فکرش میافتادیم و برای طلاب اهل قلم و هنر اهمیت قائل میشدیم
در حالی که نه تنها حمایت نکردیم بلکه مانع هم شدیم.
در حوزه کسی که کتابی منتشر میکند ارزشش به اندازه طلبهای
که منبر رفته نیست. حال آنکه تأثیرگذاری قلم گستره بیشتری دارد یا یک فیلم چند
دقیقه ای در سطح جهانی تأثیرگذاری بیشتری دارد.
وقتی حوزه به طلبه هنرمند بها ندهد، یا طلبه هنرش را رها
کرده و به فضاهای معمول حوزوی برمیگردد یا به کلی جذب هنر شده و از فضای حوزوی دور میشود. البته این اهمیت قائل
شدن برای تبلیغ هنری باید از سوی طلاب هم از مسؤولین مطالبه شود.
برگزاری این جشنواره ها بهانه ایست برای حمایت، تشویق و نشر
و گسترش طلاب هنرمند اما کافی نیست.
رهبر معظم انقلاب سال ها پیش در قم سخنرانی کردند گفتند
حوزه باید وارد جریان سینما شود، صداوسیمای قم دانشکدهای را تاسیس کرد و اتفاقی
که افتاد این بود که تنها تهیه کننده برای صدا و سیما تربیت شد و طلاب رفتند مجری
و تهیه کننده شدند. اما یک کار نو و بزرگ وجریان سازی نشد.
این درحالیست که در دنیا تعداد زیادی از کارگردانان، کشیش
هستند، سینمای اروپا گسترش دهنده تفکرات فلسفی و کلامی غرب بوده و ما هنوز داریم در
فضای کلامی سکولاریزم و فمینسیم و ... مبارزه میکنیم، متکلم ما سکولاریزم را رد
میکند آنگاه مردم ما وقتی فیلم «شکلات» را میبینند که عینیترین تصویر برای
مفهوم سکولاریزم است، آن را باور میکنند.
مخالفت با صهیونیزم و هلوکاست و سکولاریزم و ..... تا چه
زمانی میتواند در حد شعار باقی بماند؟ غرب وقتی میخواهد با مسألهای مخالفت کند،
فیلم میسازند. وقتی فیلم را میبینید باور میکنید که این اتفاق افتاده و مثلا در
فیلم " فهرست شیندلر " ، کوره های آدم سوزی را به گونه ای ترسیم میکند
که باورتان میشود این واقعه در حققیت رخ داده است.
ما اگر نمی توانیم جلوی این جریانات بایستیم و از نشر اندیشهمان
گذشته و به یک حالت تدافعی رسیدهایم؛ حداقل باید مراقب فضای اطرافمان باشیم که
دچار این تهاجمات نشود.
هشت سال جنگیدیم و در هزار کیلومتر مرز خاکیمان نیروی
رزمنده داشتیم که در خط مقدم حضورداشت، اما برای پشتیبانی از مرز و خاکریز فکر و
اندیشه چقدر نیرو داریم؟ پشت چند کیلومتر
از این خاکریز عقیدتی نیرو ایستاده و دارد دفاع میکند؟
اگر نیروی مدافع نباشد، دشمن میآید تیر خلاص میزند و دست
و پا زدن هم فایده ندارد.
ما نمیتوانیم بازیهای کامپیوتری و کارتونها و انیمیشنها
را که امروزه در همه جا یافت میشود، محدود کنیم بلکه به فرموده معصوم(ع) باید،
فرزندانمان را با دادن اگاهی های لازم، و واکسینه کرده و رها کنیم.
* ورود طلاب به عرصه هنر چه فرصت ها و آسیب هایی را در پی
خواهد داشت؟
این نگاه که طلبه کار دینی تولید کند در حالی که هنوز فهم
هنری پیدا نکرده و سینما و داستان را نشناخته، دید درستی نیست. بلکه باید تحمل کرد
حتی تا پنج یا ده سال خروجی نداشته باشیم اما بعد از آن یک جهشی اتفاق بیفتد و
طلبه ابتدا درک کند و بعد به خلق اثر هنری بپردازد. در غیر این صورت حضورش، حضوری
آگاهانه نخواهد بود.
به عنوان مثال در حوزه سینما، اولویت اول، تئوری پردازی در
این حوزه است، چون برخی تئوریهای سینما بر پایه مفاهیمی بوده که با دنیای اعتقادی
ما جور در نمیآید. پیش از ورود به تئوری پردازی، نیازمند شناخت دقیق تکنیک و زبان
سینما حتی در حد یک کارگردان هستیم. این نگاه دقیق برای آموزش سینماست حتی اگر
بخواهیم منتقد و نظریه پرداز تربیت کنیم.
ما هنوز جواب های فقهی موسیقی را نداده ایم. همچنین تئاتر و
گرافیک و نقاشی و ... .
شاعران، فیلنامه نویسان و نویسندگان و .... خوبی در حوزه
داریم که به صورت پراکنده مشغول کار هستند و حاصل این پراکندگی این میشود که باکس
ادبیات و هنر حوزه حتی در بوستان کتاب نداریم
که مربوط به نویسندگان حوزوی باشد، یک نشریه سینمایی و یا ادبی نداریم که به این
حوزه ها بپردازد.
* به نظر شما طلاب پس از گذراندن سطحی از تحصیلات حوزوی
باید وارد عرصه های هنری شوند یا همزمان با تحصیل؟
طلبهای میتواند وارد این عرصه شود که فهم و شناخت دینی
پیدا کرده است، به نظر من طلبهای میتواند در این عرصه وارد شود که کلام اسلامی
را خوب بداند و عقاید استدلالی و محکمی داشته باشد. یعنی عقاید و باورهای دینی
طلبهای که وارد این عرصه می شود قوی و محکم باشد وگر نه، نه تنها سازندگی نخواهد
داشت بلکه مایه سقوط خواهد شد.
* نظرتان در مورد برگزاری جشنواره ادبی هنری حوزه چیست؟
پیشنهاد ما این بود که بین حوزه های قم، مشهد و اصفهان، یک
حوزه را اجازه دهند به بحث ادبیات بپردازد. که در ادامه آن یک جایزه ادبی به نام
جایزه ادبی هنری «میرزا حبیب خراسانی» یا «ادیب نیشابوری» در کنار جایزه های ادبی
هنری به نام ایران قرار گیرد.
این ضرورت را تأکید میکنم که باید جایزهای بنام در حوزه
داشته باشیم و برای خروجیهای این جایزه هم باکسی در بوستان کتاب در نظر بگیریم.
برگزاری این گونه جشنواره ها بسیار مفید است. کمترین تأثیر
آن، تشویق و ایجاد انگیزه برای طلاب جهت حضور در عرصه های هنری است. باعث میشود
طلاب این فضا را پیگیر بوده و با سرعت بیشتری حرکت کند.
خوب بود که در هر بخش، یک جشنواره برگزار میکردیم اما چقدر
عکاس یا فیلمنامه نویس داریم؟
امیدوارم روزی برسد که این جشنواره آنقدر گسترش یابد که هر
بخش تخصصا به صورت جشنواره برگزار شود.
انشاءالله شاهد حضور پر رنگ طلاب در این جشنواره باشیم به
طوری که در چند سال آینده جشنواره به جایزه ادبی هنری بنام و لو در حد خراسان تبدیل
شود.
* در این زمینه چه سخنی با طلاب دارید؟
ادبیات و هنر را جدی بگیریم و تحولات زمانی را
بشناسیم. که اگر نشناسیم، عقب می مانیم