قلاده های طلا
اول؛ برای این روزها تماشای دو فیلم خالی از لطف نیست.
"آرتیست" به کارگردانی ميشل هازاناويسيوس که ملودرامی سرراست و جذاب است درباره مقطعی از تاریخ سینما و دوران گذر از سینمای صامت به ناطق که البته رابطه ای عاشقانه را به غایت سینمایی و ظریف به نمایش می گذارد. فیلمی به دور از پیرایه های اضافی که مضمون خود را به تصویری ترین شکل ممکن ارائه می دهد.

و "قلاده های طلا" به کارگردانی ابوالقاسم طالبی درباره اتفاقات پس از انتخابات 88. اثری است جان دار و پرتنش که البته می توانست فیلمنامه آن بهتر از این هم باشد. اینکه به عنوان سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران مطرح شده و برخی آن را تحریم کرده اند و از طرفی جدی ترین اثر در کارنامه کارگردانش محسوب می شود، می تواند بهترین انگیزه برای دیدنش باشد.

دوم؛ نظر دوستان راجع به جنجال این روزها بر سر اکران دو فیلم "زندگی خصوصی" و "گشت ارشاد" چیست؟ بحثی که این سالها بر سر نمایش به رنگ ارغوان، تسویه حساب، شیش و بش یا حتی جدایی نادر از سیمین بوده است. هر کدام یادآور ماجرایی است و دعوایی که گاه تا تریبون نماز جمعه هم کشیده شده است. بالاخره چه کسی راست می گوید؟ تفاوت سلیقه تا کجا و تا کی؟ اینگون اتفاقات تا چه اندازه قابل توجیه است؟ و یا اصلا چه کسی باید صلاحیت اکران یا عدم آن را تعیین کند؟
سوم؛ جیمز کامرون کارگردان هالیوودی در اولین ساعات بامداد دوشنبه 7 فروردین 1391 به اعماق اقیانوس آرام فرو رفت و دقایقی پیش به سطح اقیانوس آرام بازگشت. وی با زیردریایی پیشرفته یک نفره که به کمک ران آلوم مهندس استرالیایی طراحی کرده، به عمق 10994 متری گودال ماریانا فرو رفت و علاوه بر تکمیل ماموریت، در سفری 70 دقیقهای و سریعتر از انتظار به سطح آب برگشت.
به گزارش نیوساینتیست، او اولین کسی است که بعد از ژاک پیکارد و دان والش در سال 1960 / 1339 به عمیقترین نقطه شناخته شده در زمین سفر کرده است.
کامرون که در عین حال کاوشگر مقیم جامعه نشنالجئوگرافیک هم هست، در یک بیانیه ویدیویی گفت: «هنگامی که شما یک فیلم را میسازید، همه فیلمنامه را میخوانند و میدانند که بعد از آن قرار است چه چیزی رخ دهد. ولی هنگامیکه در میانه یک کاوش هستید، طبیعت فیلمنامه را نخوانده و هیچ کس نمیداند که بعد از این قرار است چه چیزی رخ دهد».

بعدالتحریر؛
درباره قلاده های طلا/ مهرزاد دانش
- پس از خواندن کامنت ها لازم میدانم دو نکته را یادآور شوم و متن کوتاهی را بازنشر دهم؛
اولا این فیلم را پیشنهاد دادم تا دوستان ببینند و معنایش رد یا تایید مواضع و محتوای آن نبود. به عنوان یک اثر سینمایی دیدنش خالی از لطف نیست.
ثانیا از ابتدای انقلاب تا الان، هر کس در این مملکت به هر نوع و روشی که خواسته حرفش را زده حال یا در لفافه یا صریح، یا با کنایه یا مستقیم و چه سطحی و چه قطعی، چه جدی و چه مبتذل. لذا پیشنهاد می کنم ظرفیتمان را بالا برده و حداقل گوش شنیدن و چشم دیدن داشته باشیم هرچند تاثیری نپذیریم.
نوشته ای از سعید بیابانکی!
امروز رفتم " قلاده های طلا " را دیدم ... و به این نتایج رسیدم :
1- ایستگاه های مترو چه دستشویی های باحالی دارد و ما بی خبریم .
2- می توان از داخل تونل مترو در حالی که مترو به سرعت وارد ایستگاه می شود داخل کابین راننده پرید. خیلی هم باحال.
3-هرکسی فکر می کنی جاسوس نیست جاسوس است .و بالعکس
4- فیلم سیاسی یعنی فیلمی که نه سر داشته باشد نه ته .
برچسبها: قلاده های طلا, آرتیست, زندگی خصوصی, گشت ارشاد